حاج مسیح اله فرشاد سال


http://s8.picofile.com/file/8315396942/111111.jpg

بسمه تعالی
پس از عرض سلام وادای احترام ؛ ضمن سپاس فراوان وتشکر بی شائبه از زحمات بی دریغ و کوشش های خستگی ناپذیر دست اندر کاران هفته نامه راه شهیدان که عاشقانه ودلسوزانه با تحمل رنج ومشقت از عمر عزیز وگرانمایه ی خود را صرف نموده وزمان متمادی گذشته ی خادمین به فرهنگ و آموزش را تجدید می نماید
حمد بی نهایت و عدّ وثنای بی غایت وسپاس وشکر مر ایزد منانی را سزاست که اراضی قابلیات ممکنات به بذر خزانه وجودش رنگ خضرا پذیرفت ومزارع استعدادات کائنات به ماءالوجود جودش از چهره رنگ غبرا گرفت. از رشحات سبحات رحمتش ،جداول اعیان تائبات شاداب واز فیوضات وهّاب مکرمتش انهار ارکان ماهیات سیراب، ودرود نا محدود وقف واقف اسرار ورموز حضرت خلاق وکاشف کنوز مکارم الاخلاق واولاد امجاد ایشان .که هریک استاد سرّ وعلن و آموزگار وجود وعدم ومعلم راستین ماخَلَق که خود تعلیم شدگان درگاه احد وسیراب شدگان از کوثر صمد و کنز علم لدّنی از الوهیت و ورق زدگان کتاب آفرینش و دبیران مکتب اهل بینش بودند،چنان که ندای خالقش این بود( بُعِثتُ لِاُتمِمَ مکارِمِ الاَخلاق) .
جای بسی شکر است خداوندی را که عنایت فضل و جودش بدرقه ی طریق ومشیت وسیعش توفیق حال گردید و اراده ی بلا ارائه ی او سبب شد تا این ذره بلا ماهیت و لا هویّت را رهنمون گردد ومسیر مقربان وبر گزیدگانش را بنماید تا راهشان را انتخاب وشغل آموزگاری را بر گزیدم،شاید زندگیم تمامی هدر نرود و سرباری برای جامعه نباشم که این بالاترین افتخار و تجلیل از نفس نفس زدن با نوباوگان بود.
1-لطفاً مختصری از شرح حال و زندگی خود را بیان فرمایید .(سال تولد ، مدارسی که در آن تحصیل کرده اید
معلما ن تان چه کسا نی بوده اند ؟ تحصیلات عالی شما در کجا بوده ا ست ؟

اینجانب مسیح فرشاد فرزند جواد در بهمن ماه 1315 در خانوادهای متدین و مذهبی در محله آقا متولد شده ام. در سال 1324در مدرسه تاج الدّین (انصارالحسین) مشغول تحصیل شده از معلمان ابتدایی روانشاد مرحوم سنجری، روانشاد مرحوم حسن صهبا، روانشاد مرحوم حاج شیخ مهدی نوری، به مدیریت روانشاد مرتضی سلطانزاد بودند از کلاس سوم به دبستان کیان رفتم که تا کلاس ششم یعنی سال 1331 پایان ابتدایی. را در مدرسه کیان بودم
پس از پایان ابتدایی به دبیرستان سپهر وارد شدم که اکثر دبیرانمان از اصفهان می آمدند و در اواسط سال به دبیرستان نظام وفا منتقل شدم و اولین دوره محصلان آن دبیرستان بودم که دبیرانی همچون شادروان مرحوم سید حسن مدرس، مرحوم حاج نصراله زارعان، مرحوم علی فرزانه، مرحوم جعفر آقاسی به ریاست حاج محمدعلی نواب و معاونت شادروان مرحوم سبزواری و فضل اله مطیعی و باستانی و منشوری و ... داشتم.
چون دبیرستان از نظر ساختمانی نیمه تمام بود برنامه به این صورت اجرا می شد، در مراسم صبحگاهی پس از قرائت چند آیه قرآن مجید که بوسیله ی این حقیر تلاوت می شد و چند دقیقه صحبت که اکثرا توسط ریاست دبیرستان (نواب) بیان می گردید رئیس دبیرستان در جلو و محصلین کلاسها با صفوف منظم خشتهایی که با گل مالیده بودند از فضای جلو ساختمان به پشت می بردند، یعنی هرکس دستهایش را در پشتش قفل می کرد و چند نفر محصلین که مأمور بار کردن خشت بودند بنا به قوه و قدرت هر کس چهار تا هفت خشت بر پشت محصلین قرار می دادند و هر نفر خشتها را به پشت ساختمان انتقال می داد و همینطور چند نفر محصلین که مأمور پیاده کردن بودند یکی یکی خشتها را از پشت افراد به زمین می گذاشتند و این کار مدتها ادامه داشت و چون بودجه ای برای بنایی و تعمیر دبیرستان نبود به طوری که کلاسها بدون پنجره بود و در زمستان هرکس داشت پتو، جاجیم و امثالهم از خانه می آورد و درب پنجره های کلاسها را برای جلوگیری از سرما مسدود می کردند حتی کف کلاسها هم خاکی بود و با ساختن یک سالن خشت و گلی و سن، چند نفر بودیم که شروع به برنامه های نمایشی شدیم، پس از اجرای چند برنامه برای محصلین کارمان رونق نسبی گرفت و از این طریق توانستیم منشاء درآمدی برای دبیرستان باشیم. همکاران نمایشی از کلاسهای مختلف: اقایان همت، فروتن، ملکیان،نیک روش، گلشن و سید مصطفی مجرد و چند نفر دیگر از محصلین بودند، پرده هایی که مورد توجه قرار گرفت و به خواست عموم تا ده شب هم اجرا می شد برای طبقات مختلف شرکت کننده ،یکی طفل یتیم که شادروان مرحوم سودائی در آن حضور داشت .یکی نمایش حاج آقا، یکی نمایش عطسه ای، یکی نمایش تاجر زبان باز، نمایش مسافر صاحب خانه و غیره که شادروان مرحوم معین زاده ریاست وقت اداره فرهنگ و اکثر اعضاء اداره در آن برنامه ها شرکت می کردند و تشویق آنان مایه ی دلگرمی ما بود و همچنین تشکیل تیم ورزشی بسکتبال که از شهرستانهایی مانند نجف آباد، اردستان، اصفهان، نائین می آمدند و مسابقه می دادیم و از این راه با دعوت از افراد درآمدی کسب می کردیم.
2-سا بقه تدریس جنا ب عالی چند سال است ؟آیا جز امرتدریس مت
صدّی امور دیگری هم درآموزش و پرورش بوده اید ؟معرفی فرمایید .
در مهرماه 1338 با مدرک دیپلم در رشته علوم انسانی به خدمت معلمی مشغول و پس از چند سال خدمت در دهات اطراف شهر به شهر منتقل شدم و بعد از گذراندن سه دوره کلاسهای تابستانی در اصفهان به مدرسه های راهنمایی معین زاده، شهید یاوری، شهید موسوی و چمران و بعد از طی دو دوره کارآموزی به دبیرستانهای سپهر، کوروش دخترانه 25 شهریور با مدرک فوق دیپلم و حسابداری و دفترداری هنرستان دخترانه و دبیری دبیرستان 25 شهریور که در یک جا بود مشغول و باز در مدرسه راهنمائی شهید موسوی مشغول تدریس شدم و چون رشته تحصیلیم علوم انسانی بود و دوره های قرآنی را در اصفهان گذرانده بودم برنامه تدریسم در دبیرستان و راهنمائی ها قرآن و تعلیمات دینی بود تا 1/7/73 بازنشسته شدم.
3-استادبزرگوار،بهترین تجلیل ازبازنشستگان فرهنگی باید چگونه باشد؟
همانطور که عرض شد بازدهی بازنشسته در هر ارگان بسته به روش و منش اوست در دوران خدمت که یا در بازنشستگی تنها و منزویست و یا مخدومین گذشته گردش جمعند، که راضی بودن از گذشته سبب آرامش روحی و راحتی وجدان بهترین تجلیل از خود است که توأم با رضای خالق است.
4- به جز رشته ای که تدریس می کرده اید دوست داشتید در چه رشته های دیگری هم به امر آموزش روی آورید ؟چرا ؟
تمام دوران خدمت کلاس و تدریس را بر هرکار و سمت دیگری ترجیح دادم. و هیچگاه
5- به نظر جناب عالی «معلم نخبه» کیست ،در بین معلمان و استا دان تان کدام را نخبه می دانید ؟چرا ؟
آنچه به خاطر دارم اولین معلم من شادروان مرحوم کودک بودند که در آن زمان مرد کهن سالی بودند و با قصه های شیرین و مهربانی بچه ها را به مدرسه می کشاندند. عطوفت، ملایمت، وقار و صبر و شکیبایی و دل رحمی آن مرحوم را می خواستم سرمشق زندگی قرار دهم ولی نتوانستم.
استاد بزرگوار و با تقوایی به نام دکتر اسلامی که روش ایشان چنین بود که محصلین را به طرح سؤال و جواب وامی داشت و خود متکلم وحده نبود و بیشتر من هم روش او را تقلید می کردم.
یک استاد و هادی که خارج از کلاس و مدرسه تحت تعلیم آن شخصیت به تمام معنا آدم کامل و عارف گاه گاهی تلمذ می نمودم که خداوند او را رحمت فرماید، شادروان جنت مکان مرحوم مهدی الهی قمشه ای بودند. همان اوان استخدام به من فرمود تا چشم به هم بزنی زمان خدمتت پایان یافته و بازنشست می شوی لذا در این مدت خدمت حساب تا آخر عمر و حتی نسل آینده خودت را بکن. زیرا بچه های امروز مردان فردایند و این نصیحت همیشه در گوشم طنین انداز بود نسبت به محصلینم و تا حال هم برخورد محصلین دیروزم که مردانی در صنوف مختلف امروز هستند ،شهود است.
6-آیا به هنگام اشتغال به امر تدریس به تألیف کتاب یا جزوه یا ثبت خاطرات روزانه اقدام نموده اید ؟ لطفا تو ضیحی روشن و گویا بفرمایید .
در دوره های آموزش ضمن خدمت و سمینارها و کلاسهای قرآنی و دینی در اصفهان و کلاسهای فوق برنامه و غیره و دوره های تابستانی شرکت کردم. در رشته تحصیلی چیزی به آن صورت ندارم اما در تلمذ خارج از کتاب و مدرسه، مطالبی قلمی کرده ام در مواردی مانند: تقدس بعضی از اعداد بخصوص عدد 7، سیرو سلوک، سیرعوالم از ازل تا وادی انسانیت و مرتبه آدمیت تا مقام عرفان و فناء فی اله و مقایسه سیر حیوانی با نباتی از نظر تکامل.
7-به نظر شما نگرش جامعه به مقام معلم در زمان قدیم بهتر بود یا این زمان ؟چرا ؟
حضرت امیر(ع) می فرماید: "من علمنی حرفا فقد سیرنی عبداً" معلمی در هر دوره و هر صفتی کار پیامبرانست و آنقدر گرامیست که در خور نمره نیست و همانطور که در برپایی مرکز علم آموزی عرض شد تعلیم دهندگان آن دوران در هر مقطعی از گفتار و کردار و روش کمال را منتقل می کردند، رأفت و مهربانی نسبت به دانش آموز و احترام و تکریم دانش آموز نسبت به معلم زائدالوصف بود.
سادگی، صداقت، کارشناسی و احترام و برخورد جامعه باعث بود که معلم در بین آنها انگشت نشان و دارای مقامی والا بود، چون هم دانش آموزان و هم اولیاء آنها نسبت به معلم عطوفت نشان می دادند.
8-امروز وضعیت علمی دانش آموزان را چگونه ارزیابی می نمایید ؟نسبت به گذشته قوی ترند یا ضعیف تر؟ چرا؟
تاریخ، تجربه، بودن وسائل، رابطه ها، رسانه ها و غیره در دانش آموزی و کسب علم روزبه روز رو به کمال است، لذا فراگرفتن علوم در رشته های مختلف امروز برای هرکس که مایل باشد فراهم است، چون در دوران تحصیلی ما کتاب و دبیر کم بود و در رشته های فیزیک، شیمی، ریاضی، تاریخ و امثال آن دبیر از اصفهان برای تدریس می آمد ولی امروز اینطور نیست، و متاسفانه عمق علمی کم و دانش آموزی سطحی و مقطعی است.
در آن دوران کتابها از نظر کمیت مختصر و از نظر کیفیت جامع تر بود مثلاً فارسی ما گلستان سعدی، کلیله و دمنه یا کتاب عربی سه دوره کتاب عربی وزارتی که بسیار جامع و سخت و کامل بود و اشعاری که در آن کتابها بود، خلاصه نظم و نثر چه در ابتدایی یا
متوسطه همه پندآموز، پرمحتوا و متقن بود.
9-آیا سخن خاصی با فرهنگیان و معلمان و همچنین با برنامه ریزان آموزش و پرورش دارید ؟
معلمی در روش تدریس هم راحت تر است وهم بهتر می تواند درس را تفهیم دانش آموز کند به شرطی که اول شناخت روی دانش آموز داشته باشد، وقتی محصل را شناخت می داند با او چگونه رفتار نماید، و این امر علاقه دانش آموز به معلم و رفاقت معلم به دانش آموز را در پی دارد و صمیمیتی نا گسستنی بین طرفین ایجاد می شود که سبب پیشرفت محصل و راحتی معلم را فراهم می سازد.
چون معلم به این امر واقف است که زمام امور مملکت در آینده از نظر(مذهبی،اقتصادی، فرهنگی،معاشرتی، مردم داری و ...) به دست بچه های تحت تعلیم او می باشد، لذا آنها را همچون فرزندان خود می داند، زیرا پدر و مادر بیشتر مکلف وضع جسمی فرزند است و معلم مکلف آموزش و پرورش(وضع روحی و اعتقادی) او؛ پس در گفتار-کردار-روش-رفتار و ... از خود مواظبت می نماید.
10-بهترین خاطره دوران معلمی یا تصدی مسئولیت جناب عالی چه بوده است؟
دوران معلمی هر ساعتش و هر کلاس و هر سالش خاطره انگیز است، زیرا معلم هر ساعت با 20 یا 30 یا 40 خانواده ی مختلف سروکار دارد.
به خاطر دارم که در یکی از دهات یک روز دانش آموزی در کلاس حالش دگرگون شد، او را از کلاس بیرون بردند، هنگامی که زنگ تفریح زده شد به سراغ او رفتم و پس از تحقیق از وی متوجه شدم که از ضعف گرسنگی بوده زیرا شب نان نداشتند و صبح هم بدون صبحانه به مدرسه آمده، چون محل سکونتم در همان مدرسه بود محرمانه غذای مختصری به او دادم و ظهر به سراغ خانه اش رفتم با پدری بیمار در بستر و مادری علیل و سه خواهر کوچک مواجه شدم و خدا را شاکرم که این توفیق را به من عنایت فرمود، پدر را روانه دکتر کنم و تاحدی البته مختصر رفع گرفتاریشان بشود، در دهکده دیگری صبح درب مدرسه ایستاده بودم، شب برف آمده بود تا بچه ها با ملاحظه وارد مدرسه شوند، دیدم دانش آموزی خود را از من پنهان می کند مثل اینکه خجالت می کشید بیاید. دقت کردم که دمپایی های خواهر یا مادرش را به پا کرده که آنها هم پاره بود وقتی با ملایمت از او سؤال کردم گفت گیوه ام پاره بود و نمی شد پایم کنم چون صبح می رفتم و شب به خانه برمی گشتم هنگام مراجعه به شهر یک جفت گیوه ی اندازه پایش برایش خریدم و به عنوان تشویق و پیشرفت درسی به او جایزه دادم (که بعد از پنجاه و چند سال گذشت زمان، قدردانی و عطوفت آنها هر چند یک مرتبه با دیدارم مشهود است.) و امثال اینها به خصوص در دهات مشاهده می شد، خیلی از بچه ها پول قلم و کاغذ نداشتند ولی علاقه و رأفت داشتند، پس ای معلم مواظب متعلم خود باش که فردا تنها نباشی.
منبع فصلنامه اندیشه نو مرکز تحقیقات معلمان شهرضا


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.