بسمه تعالی
پس از عرض سلام وادای احترام ؛ ضمن سپاس فراوان وتشکر بی شائبه از زحمات بی دریغ و کوشش های خستگی ناپذیر دست اندر کاران هفته نامه راه شهیدان که عاشقانه ودلسوزانه با تحمل رنج ومشقت از عمر عزیز وگرانمایه ی خود را صرف نموده وزمان متمادی گذشته ی خادمین به فرهنگ و آموزش را تجدید می نماید
حمد بی نهایت و عدّ وثنای بی غایت وسپاس وشکر مر ایزد منانی را سزاست که اراضی قابلیات ممکنات به بذر خزانه وجودش رنگ خضرا پذیرفت ومزارع استعدادات کائنات به ماءالوجود جودش از چهره رنگ غبرا گرفت. از رشحات سبحات رحمتش ،جداول اعیان تائبات شاداب واز فیوضات وهّاب مکرمتش انهار ارکان ماهیات سیراب، ودرود نا محدود وقف واقف اسرار ورموز حضرت خلاق وکاشف کنوز مکارم الاخلاق واولاد امجاد ایشان .که هریک استاد سرّ وعلن و آموزگار وجود وعدم ومعلم راستین ماخَلَق که خود تعلیم شدگان درگاه احد وسیراب شدگان از کوثر صمد و کنز علم لدّنی از الوهیت و ورق زدگان کتاب آفرینش و دبیران مکتب اهل بینش بودند،چنان که ندای خالقش این بود( بُعِثتُ لِاُتمِمَ مکارِمِ الاَخلاق) .
جای بسی شکر است خداوندی را که عنایت فضل و جودش بدرقه ی طریق ومشیت وسیعش توفیق حال گردید و اراده ی بلا ارائه ی او سبب شد تا این ذره بلا ماهیت و لا هویّت را رهنمون گردد ومسیر مقربان وبر گزیدگانش را بنماید تا راهشان را انتخاب وشغل آموزگاری را بر گزیدم،شاید زندگیم تمامی هدر نرود و سرباری برای جامعه نباشم که این بالاترین افتخار و تجلیل از نفس نفس زدن با نوباوگان بود.
1-لطفاً مختصری از شرح حال و زندگی خود را بیان فرمایید .(سال تولد ، مدارسی که در آن تحصیل کرده اید
معلما ن تان چه کسا نی بوده اند ؟ تحصیلات عالی شما در کجا بوده ا ست ؟
اینجانب مسیح فرشاد فرزند جواد در بهمن ماه 1315 در خانوادهای متدین و مذهبی در محله آقا متولد شده ام. در سال 1324در مدرسه تاج الدّین (انصارالحسین) مشغول تحصیل شده از معلمان ابتدایی روانشاد مرحوم سنجری، روانشاد مرحوم حسن صهبا، روانشاد مرحوم حاج شیخ مهدی نوری، به مدیریت روانشاد مرتضی سلطانزاد بودند از کلاس سوم به دبستان کیان رفتم که تا کلاس ششم یعنی سال 1331 پایان ابتدایی. را در مدرسه کیان بودم
پس از پایان ابتدایی به دبیرستان سپهر وارد شدم که اکثر دبیرانمان از اصفهان می آمدند و در اواسط سال به دبیرستان نظام وفا منتقل شدم و اولین دوره محصلان آن دبیرستان بودم که دبیرانی همچون شادروان مرحوم سید حسن مدرس، مرحوم حاج نصراله زارعان، مرحوم علی فرزانه، مرحوم جعفر آقاسی به ریاست حاج محمدعلی نواب و معاونت شادروان مرحوم سبزواری و فضل اله مطیعی و باستانی و منشوری و ... داشتم.
چون دبیرستان از نظر ساختمانی نیمه تمام بود برنامه به این صورت اجرا می شد، در مراسم صبحگاهی پس از قرائت چند آیه قرآن مجید که بوسیله ی این حقیر تلاوت می شد و چند دقیقه صحبت که اکثرا توسط ریاست دبیرستان (نواب) بیان می گردید رئیس دبیرستان در جلو و محصلین کلاسها با صفوف منظم خشتهایی که با گل مالیده بودند از فضای جلو ساختمان به پشت می بردند، یعنی هرکس دستهایش را در پشتش قفل می کرد و چند نفر محصلین که مأمور بار کردن خشت بودند بنا به قوه و قدرت هر کس چهار تا هفت خشت بر پشت محصلین قرار می دادند و هر نفر خشتها را به پشت ساختمان انتقال می داد و همینطور چند نفر محصلین که مأمور پیاده کردن بودند یکی یکی خشتها را از پشت افراد به زمین می گذاشتند و این کار مدتها ادامه داشت و چون بودجه ای برای بنایی و تعمیر دبیرستان نبود به طوری که کلاسها بدون پنجره بود و در زمستان هرکس داشت پتو، جاجیم و امثالهم از خانه می آورد و درب پنجره های کلاسها را برای جلوگیری از سرما مسدود می کردند حتی کف کلاسها هم خاکی بود و با ساختن یک سالن خشت و گلی و سن، چند نفر بودیم که شروع به برنامه های نمایشی شدیم، پس از اجرای چند برنامه برای محصلین کارمان رونق نسبی گرفت و از این طریق توانستیم منشاء درآمدی برای دبیرستان باشیم. همکاران نمایشی از کلاسهای مختلف: اقایان همت، فروتن، ملکیان،نیک روش، گلشن و سید مصطفی مجرد و چند نفر دیگر از محصلین بودند، پرده هایی که مورد توجه قرار گرفت و به خواست عموم تا ده شب هم اجرا می شد برای طبقات مختلف شرکت کننده ،یکی طفل یتیم که شادروان مرحوم سودائی در آن حضور داشت .یکی نمایش حاج آقا، یکی نمایش عطسه ای، یکی نمایش تاجر زبان باز، نمایش مسافر صاحب خانه و غیره که شادروان مرحوم معین زاده ریاست وقت اداره فرهنگ و اکثر اعضاء اداره در آن برنامه ها شرکت می کردند و تشویق آنان مایه ی دلگرمی ما بود و همچنین تشکیل تیم ورزشی بسکتبال که از شهرستانهایی مانند نجف آباد، اردستان، اصفهان، نائین می آمدند و مسابقه می دادیم و از این راه با دعوت از افراد درآمدی کسب می کردیم.
2-سا بقه تدریس جنا ب عالی چند سال است ؟آیا جز امرتدریس مت