استاد احمد ماهر

استاد احمد ماهر شخصیت عجیبی بوده وقتی وارد مدرسه می‌شد همه به او احترام می‌گذاشتند و تواضعش بسیار زیاد بود و همیشه سراغ همه افراد مدرسه را می‌گرفت یادم هست تازه من به روستایی هونجان  رفته بودم وقتی  به مدرسه آمد بقیه معلمان خیلی به او احترامی گذاشتند و خیلی مورد محبوبیت معلمان بود  بعد از بازنشستگی وارد اداره بهزیستی شد و منشا خدمات خوبی بود ایشان تعریف می‌کرد می‌گفتند یک فرد خیر را چندین بار آوردیم تا قطعه زمینی را به بهزیستی اهدا نماید و هر بار کار انجام نمی‌شد تا اینکه یک روز چه در دفتر بهزیستی با این خیر بودیم یکی از بچه‌های بهزیستی آمد کنارش و با اشاره به او گفت                   نه خودخوری نه کس ده‌ای گنده کنی به سگ دهی این فرد تا این مطلب را شنید گفت زنگ بزنید به خانه و سند آن ملک را توسط خانمش بیاورند گفتیم خودتان بروید بیاورید گفت نه می ترسم دوباره شیطان مرا گول زندو به بهزیستی ندهم یکی از تعاریف زیبای ایشان این بود که یکی از بچه‌ها بهزیستی پیش او رفته بود و به او هشدار داده بود که فردا دیواری در بهزیستی �و می‌ریزد ما توجهی به حرف او نکردیم و به خاطر اینکه ناراحت نشود یک بشکه ۲۲۰ لیتری را کنار دیوار گذاشتیم فردای آن روز دیوار فرو ریخت و ما تعجب کنان به صحبت این کودک مات و مبهوت شدیم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.