Habib:
زندگینامه حبیب الله فاضل ای دهندهها به فریاد رس تا نخواهی تو نخواهد هیچکس ست ما گیر و بدان مجلس کشان که سر آن میخورم آن می خوشان به نام خدایی که در همه جا یار و یاور ماست در آغاز دوشنبه سیام شهریور ماه ۱۳۴۳ فرزندی در خانواده دیده به جهان گشود که در دوران کودکی در یک اتاق ۳ در ۴ ا خانواده خود زندگی میکرد این خانه که دارای سه خانواده دیگر در آن زندگی میکردم پدرمون به علت بیماری که در دوران کودکی داشت تقریباً نیمی از بدنش فلج بود ما در یک خانواده چهار نفری زندگی میکردیم که برادر بزرگمان شادروان علیرضا فاضل و خواهرمان فاطمه فاضل و برادر کوچکمان مرتضی فاضل بودند در کنار خانهمان سه چهار تا خانه بالاتر خانه وهرمهمان شوهر عمهمان بود ما در محله به نام به نام محل آقا ندگی میکردیم اکثر خانههای آنجا قدیمی با کوچههای تنگ و بود چه در بعضی از قسمتهای آن ودرویی نمیتوانست داخل شود محل آقای محله آقا بزرگ شهرضا و شهرضا از ۷ محله تشکیل شده بود قسمتی از این محله مربوط به دراویش شهر زابل بودن که مرشد عارف چه قبل آن هم اکنون چه قبر آن هم اکنون نزدیک قبر شهید بزرگوار حاج ابراهیم همت سرداران بزرگ سپاه اسلام بود قرار دارد و بعد از فوت مرشد عارف به حاج نورعلی مرشد حاج گداعلی مرشد و هم اکنون مرشد حاج مسیح الله فرشاد از دبیران خوش سابقه و متولی مسجد و حسینیه تکیه محل آقا میباشد در محل آقا روحانی بزرگواری ندگی میکرد به نام حاج شیخ عبدالرحیم ملکیان و متخلص به اصح قمشهای که افتخار این محله و بلکه افتخار شهرستان و کشورمان بود و بیش از ۸۰ سال در این محله بیتوته نموده و به ارشاد و هدایت مردم یپرداخت اولین نمازی که یاد دارم به امامت این مرد بزرگ اقامه نمودیم در سال ۱۳۴۷ بود در اواخر عمر ایشان افتخار نصیری بین حقیر نصیب این حقیر و جمعی از دوستان شد و فیلم این مرد الهی فیلم نماز جماعت این مرد الهی تهیه و در معرض عموم مردم و در اینترنت اینترنت پخش شد دوران کودکی را در این دوران کودکی را در این محله و با برادر بزرگم پسر عمو پسر عمهها و پسر عموها سپری نمودیم مادربزرگمان تعداد گوسفند داشت و صبح به صبح وسفندها را میبردیم در محله و وپانی آنها را به صحرا میبرد و بعد از ظهر وسفندها را برمیگرداند شادروان بانو سلطان که خانم بسیار شجاع و دلسوزی بود و پدربزرگمان شادروان مشهدی علی که از افراد با فکر دانا و فهیم محله بود به طوری که در سال ۱۳۴۰ چه کسی فرزندش را ه مدرسه نمیفرستاد دو نفر از فرزندانشان را به تحصیل برد که در سال و در آن زمان خیلی مهم بود و هنوز هم مردم و اهالی محله کر خوبیها و اوصاف پسندیده شهد علی را میکنند یکی از اجداد ما به نام مشهد صادق بود که ایشان زمین مسجد و تکه بود در حدود ۴۰۰ سال قبل مسجد و تکیه را وقف میکنند وی دارای ۶ پسر بوده که اکنون یکی از مساجد بزرگ شهرمان باشد زندگی در دوران کودکی با مشقت و سختی و با داشتن پدری که توانایی کار نداشت زندگی در اتاق کوچک و نداشتن امکانات را شروع کرد کم کم بزرگ شدیم اطراف خود را دیدیم زندان عموها و عمهها با هم بازی میکردیم شوق تفریحمان در کوچه و بازی با بچههای محله کمکها و کمکها و مساعدتهای عموهای بزرگوار امام به ویژه آقای مظاهر دلسوزیهای عمه بزرگوار ما و شوهر عمه عزیزمون حاج فرج الله درخشش که راننده اشینهای بزرگ بود و خانواده نسبتا پرجمعیتی را داره میکرد متاسفانه در اواخر عمر شوهر عمه و عمه بزرگوار ما حادثه دلخراشی برای فرزندشان محسن درخشش به وجود آمد که قلب همه را داغدار کرد پس شاید یکی از لایل فوت اینها همین فوت آقا محسن عزیز بود ایشان از اساتید بزرگ دانشگاه بودند که در رشته ریاضی ید طولایی داشتم خاطرات بسیار زیادی از مادربزرگ پدرمان داریم که زن بسیار دلسوز و مهربان بود سال اول دبستان با مادرم مرحوم اباذری مرحوم اباذری برای ثبت نام به مدرسه شاه آبد شاه رفتیم چه الان انصارالحسین و ثبت نام کردیم اهرا نمید ظاهرا نمیدانم چگونه شد که پرونده من گم شد و مجبور شدم دوباره به مدرسه حکیم اسدالله بروم مدرسه حکیم اسدالله واقع در پشت بیمارستان صاحب الزمان و دارای ۵ کلاس درس بود و از درب حیاط وارد مدرسه میشدیم مدیر مدرسه آقای مصدق بودند که از دبیران و فرهنگیان خوشنام یباشد من زندگینامه این فرد را در وبلاگ خود قرار دادم مدیر دبیرستان آقای عطاالله زمانزاد بود اخلاق و متانت بسیار خوب این فرهنگی بله که بعدها متوجه شدیم که ایشان از خطاطان مشهور و هنرمند و شاعران شهرمان بود و فرزند ایشان نیز به نام بهنام زمانزاد ز شاگردیهای ما بود که الان دارای دکترای میکروب شناسی در شهرک کرد است از آن روزها خاطرات زیادی ندارم ولی اخلاق بسیار نیکوی آقای زمانزاد و معاون ایشان آقای راد بود ادم میآید که روز اول جهت معرفی آقای راد در صف صبحگاه گفت که من با این آقای راد ر روز در زنگهای راحت دست در دست یکدیگر در
یکی از افتخارات اینجانب این بود که در زمان مدیریت دبستان حکیم اسدالله بنده در کلاس اول در این مدرسه با مدیریت ایشان مشغول تحصیل شدم ان سا ل هنوز از اداب مدرسه همه وهمه را وامدار این مرد بزرگ می دانم آموزگاران مدرسه در آن زمان مرحوم بحرینی آقای فرزانه آقای شماعی اقای مصدق
بودند این مدرسه درکنار دبیرستان نظام وفا که هم اکنون به نام شهید یاوری تغییر نام نموده است قرار داردمدرسه حکیم اسداله با قدمت بسیار هنوز پذیرای دانش آموزان می باشد بعد از بازنشستگی آقای مصدق از این آموزشگاه مرحوم زمانزاد مدیریت آموزشگاه را به عهده گرفت
زندگینامه حبیب الله فاضل ای دهندهها به فریاد رس تا نخواهی تو نخواهد هیچکس ست ما گیر و بدان مجلس کشان که سر آن میخورم آن می خوشان به نام خدایی که در همه جا یار و یاور ماست در آغاز دوشنبه سیام شهریور ماه ۱۳۴۳ فرزندی در خانواده دیده به جهان گشود که در دوران کودکی در یک اتاق ۳ در ۴ ا خانواده خود زندگی میکرد این خانه که دارای سه خانواده دیگر در آن زندگی میکردم پدرمون به علت بیماری که در دوران کودکی داشت تقریباً نیمی از بدنش فلج بود ما در یک خانواده چهار نفری زندگی میکردیم که برادر بزرگمان شادروان علیرضا فاضل و خواهرمان فاطمه فاضل و برادر کوچکمان مرتضی فاضل بودند در کنار خانهمان سه چهار تا خانه بالاتر خانه وهرمهمان شوهر عمهمان بود ما در محله به نام به نام محل آقا ندگی میکردیم اکثر خانههای آنجا قدیمی با کوچههای تنگ و بود چه در بعضی از قسمتهای آن ودرویی نمیتوانست داخل شود محل آقای محله آقا بزرگ شهرضا و شهرضا از ۷ محله تشکیل شده بود قسمتی از این محله مربوط به دراویش شهر زابل بودن که مرشد عارف چه قبل آن هم اکنون چه قبر آن هم اکنون نزدیک قبر شهید بزرگوار حاج ابراهیم همت سرداران بزرگ سپاه اسلام بود قرار دارد و بعد از فوت مرشد عارف به حاج نورعلی مرشد حاج گداعلی مرشد و هم اکنون مرشد حاج مسیح الله فرشاد از دبیران خوش سابقه و متولی مسجد و حسینیه تکیه محل آقا میباشد در محل آقا روحانی بزرگواری ندگی میکرد به نام حاج شیخ عبدالرحیم ملکیان و متخلص به اصح قمشهای که افتخار این محله و بلکه افتخار شهرستان و کشورمان بود و بیش از ۸۰ سال در این محله بیتوته نموده و به ارشاد و هدایت مردم یپرداخت اولین نمازی که یاد دارم به امامت این مرد بزرگ اقامه نمودیم در سال ۱۳۴۷ بود در اواخر عمر ایشان افتخار نصیری بین حقیر نصیب این حقیر و جمعی از دوستان شد و فیلم این مرد الهی فیلم نماز جماعت این مرد الهی تهیه و در معرض عموم مردم و در اینترنت اینترنت پخش شد دوران کودکی را در این دوران کودکی را در این محله و با برادر بزرگم پسر عمو پسر عمهها و پسر عموها سپری نمودیم مادربزرگمان تعداد گوسفند داشت و صبح به صبح وسفندها را میبردیم در محله و وپانی آنها را به صحرا میبرد و بعد از ظهر وسفندها را برمیگرداند شادروان بانو سلطان که خانم بسیار شجاع و دلسوزی بود و پدربزرگمان شادروان مشهدی علی که از افراد با فکر دانا و فهیم محله بود به طوری که در سال ۱۳۴۰ چه کسی فرزندش را ه مدرسه نمیفرستاد دو نفر از فرزندانشان را به تحصیل برد که در سال و در آن زمان خیلی مهم بود و هنوز هم مردم و اهالی محله کر خوبیها و اوصاف پسندیده شهد علی را میکنند یکی از اجداد ما به نام مشهد صادق بود که ایشان زمین مسجد و تکه بود در حدود ۴۰۰ سال قبل مسجد و تکیه را وقف میکنند وی دارای ۶ پسر بوده که اکنون یکی از مساجد بزرگ شهرمان باشد زندگی در دوران کودکی با مشقت و سختی و با داشتن پدری که توانایی کار نداشت زندگی در اتاق کوچک و نداشتن امکانات را شروع کرد کم کم بزرگ شدیم اطراف خود را دیدیم زندان عموها و عمهها با هم بازی میکردیم شوق تفریحمان در کوچه و بازی با بچههای محله کمکها و کمکها و مساعدتهای عموهای بزرگوار امام به ویژه آقای مظاهر دلسوزیهای عمه بزرگوار ما و شوهر عمه عزیزمون حاج فرج الله درخشش که راننده اشینهای بزرگ بود و خانواده نسبتا پرجمعیتی را داره میکرد متاسفانه در اواخر عمر شوهر عمه و عمه بزرگوار ما حادثه دلخراشی برای فرزندشان محسن درخشش به وجود آمد که قلب همه را داغدار کرد پس شاید یکی از لایل فوت اینها همین فوت آقا محسن عزیز بود ایشان از اساتید بزرگ دانشگاه بودند که در رشته ریاضی ید طولایی داشتم خاطرات بسیار زیادی از مادربزرگ پدرمان داریم که زن بسیار دلسوز و مهربان بود سال اول دبستان با مادرم مرحوم اباذری مرحوم اباذری برای ثبت نام به مدرسه شاه آبد شاه رفتیم چه الان انصارالحسین و ثبت نام کردیم اهرا نمید ظاهرا نمیدانم چگونه شد که پرونده من گم شد و مجبور شدم دوباره به مدرسه حکیم اسدالله بروم مدرسه حکیم اسدالله واقع در پشت بیمارستان صاحب الزمان و دارای ۵ کلاس درس بود و از درب حیاط وارد مدرسه میشدیم مدیر مدرسه آقای مصدق بودند که از دبیران و فرهنگیان خوشنام یباشد من زندگینامه این فرد را در وبلاگ خود قرار دادم مدیر دبیرستان آقای عطاالله زمانزاد بود اخلاق و متانت بسیار خوب این فرهنگی بله که بعدها متوجه شدیم که ایشان از خطاطان مشهور و هنرمند و شاعران شهرمان بود و فرزند ایشان نیز به نام بهنام زمانزاد ز شاگردیهای ما بود که الان دارای دکترای میکروب شناسی در شهرک کرد است از آن روزها خاطرات زیادی ندارم ولی اخلاق بسیار نیکوی آقای زمانزاد و معاون ایشان آقای راد بود ادم میآید که روز اول جهت معرفی آقای راد در صف صبحگاه گفت که من با این آقای راد ر روز در زنگهای راحت دست در دست یکدیگر در
یکی از افتخارات اینجانب این بود که در زمان مدیریت دبستان حکیم اسدالله بنده در کلاس اول در این مدرسه با مدیریت ایشان مشغول تحصیل شدم ان سا ل هنوز از اداب مدرسه همه وهمه را وامدار این مرد بزرگ می دانم آموزگاران مدرسه در آن زمان مرحوم بحرینی آقای فرزانه آقای شماعی اقای مصدق
بودند این مدرسه درکنار دبیرستان نظام وفا که هم اکنون به نام شهید یاوری تغییر نام نموده است قرار داردمدرسه حکیم اسداله با قدمت بسیار هنوز پذیرای دانش آموزان می باشد بعد از بازنشستگی آقای مصدق از این آموزشگاه مرحوم زمانزاد مدیریت آموزشگاه را به عهده گرفت
از معلمان آن زمان آقای شمایی معلم کلاس سوم بود که بعدها منع افتخار همکاری با ایشان را در دبستان ۱۷ شهریور داشتم کلاس پنجم را آقای فرزانه به عهده داشت که البته بعداً مشاور دبیرستان شد آن زمان تنبیه بدنی بسیار رایج بود و ظاهراً اجب بوده است چون هر موقع که ما درس نمیخواندیم در کلاس پنجم دو نفر دانش آموزان میآوردند و یک فلج ا به پایمان میبستند و با چوب کف پایمان میزدند به ویژه آنچه کلاس پنجم گل سرسبد کلاس مدرسه بود و نگارنده نیست از برکت این بیهها بینصیب نشده بعدش خوب به خاطر دارم که معلمان مجبور بودند به هر صورتی شده مطالب را به دانش آموزان آموزش دادند تا در امتحان رتبه خوبی به دست آورد برادرم که دو سال از من بزرگتر بود در همان مدرسه درس میخو ند یادم هست من روز مداد نداشتم و جهت گرفتن مداد به کلاس رفتم و او را با اسمی که در خانه صدا میزدیم صدا زدم ه بچهها کلی خندیدم روزگار بسیار عجیبی بود قتی مشکلی در رابطه با درسمون پیش میآمد پیش عمویمان مظاهر بصیرت میرفتیم مشکلات درسی مان را از ایشان میپرسید ولی ولی با اینکه با ایشان امتحان داشتی و درس و درسی را با ایشان داشتیم ایشان حتی یک راهنمایی ر رابطه با امتحان با ما نمیکردند دو خواهر کوچک نیز داشتیم که در دوران کودکی به فاصله دو روز از دست دادیم و مادربزرگمان آنها را قوس داد غسل داد و عمویمان آنها را به قبرستان برد فوت مادربزرگمون نیز از خاطرات که در ذهن ما به یادگار مانده است ادم میآید حدود ۶ الی ۷ سال داشتم که گفتم مادربزرگتان فوت کرده در این سالها در تابستان به خاطر اینکه ر کوچهها کمتر اذیت کنیم مادرمان ا را به موازهای مغازهای آقای حسین شایسته بود که هم اکنون نیز مواظب پابرجاست از خاطراتی که از این مغازه دارم یک خاطره تلخی که روزی آقا حسین بچه خردسالش را به من سپرد تا آن طرف خیابان جهت کاری برود و من چون سنم کم بود غفلت کرده و فرزند او بدون توجه به وسایل نقلیه به آن طرف خیابان رفت و و با تصادف عجیبی روبرو شد راننده یک خانم پزشک بود که در حد توان خود کمک زیادی به فرزند استاد ما کرد و او را از مرگ نجات داد مغازه دارم اتوی بزرگی در مغازه بود و شب ما من یادم رفت که اتو را خاموش کنم و روی میز قرار دادم و چون میز چوبی بود میز سوراخ شد و به اندازه یک اتو یسوخت صبح که آمدیم مغازه دیدیم اتو روی زمین افتاده و از برق بیرون آمده که خدا را خیلی شکر کردی که اتفاقی بیشتر نظیر آتش سوزی پیش نیام از خاطراتی که در این دوران دارم روبروی بانک ملی بود و من خیارشور را خیلی علاقه به اون داشتم دو ریال داشتم آن را به مغازه دار دادم و گفتم خیارشور بدهید ایشان پول را گرفت و در جوب روبرو پرت کرد من ناامید شدم و دنبال پول در کنار پیاده رو یگشتم که خانمی را دیدم مقدار زیادی خیارشور خریده بود و در پلاستیکی گذاشته بود و به من هدیه داد هنوز بعد از ۵ دهه هنوز رزو میکنم این خانم را بشناسم و به گونهای محبت او را جبران نمایم
آخرین روز شهریور ماه 1343 در خانواده ی مذهبی به دنیا آمدم
در سال 1350 وارد دبستان دولتی شدم و دوره راهنمای را در مدرسه
راهنمایی کورش کبیر که بعدا" به نام شهید بزرگوار بهشتی نام گرفت
مشغول تحصیل شدم و در ایام تابستان نیز به بنایی و خیاطی روی
می آوردم در سال 1361 دیپلم تجربی را اخذ نمودم و در همان سال به
عنوان دانشجو ی رشته آموزش ابتدایی در تربیت معلم شهید رجایی اصفهان پذیرفته شدم و در ضمن دانشجویی سعادت
خدمت بیش از 45 روز در جبهه های حق علیه باطل به عنوان امور تبلیغات را داشتم در سال
Habib:
زندگینامه حبیب الله فاضل ای دهندهها به فریاد رس تا نخواهی تو نخواهد هیچکس ست ما گیر و بدان مجلس کشان که سر آن میخورم آن می خوشان به نام خدایی که در همه جا یار و یاور ماست در آغاز دوشنبه سیام شهریور ماه ۱۳۴۳ فرزندی در خانواده دیده به جهان گشود که در دوران کودکی در یک اتاق ۳ در ۴ ا خانواده خود زندگی میکرد این خانه که دارای سه خانواده دیگر در آن زندگی میکردم پدرمون به علت بیماری که در دوران کودکی داشت تقریباً نیمی از بدنش فلج بود ما در یک خانواده چهار نفری زندگی میکردیم که برادر بزرگمان شادروان علیرضا فاضل و خواهرمان فاطمه فاضل و برادر کوچکمان مرتضی فاضل بودند در کنار خانهمان سه چهار تا خانه بالاتر خانه وهرمهمان شوهر عمهمان بود ما در محله به نام به نام محل آقا ندگی میکردیم اکثر خانههای آنجا قدیمی با کوچههای تنگ و بود چه در بعضی از قسمتهای آن ودرویی نمیتوانست داخل شود محل آقای محله آقا بزرگ شهرضا و شهرضا از ۷ محله تشکیل شده بود قسمتی از این محله مربوط به دراویش شهر زابل بودن که مرشد عارف چه قبل آن هم اکنون چه قبر آن هم اکنون نزدیک قبر شهید بزرگوار حاج ابراهیم همت سرداران بزرگ سپاه اسلام بود قرار دارد و بعد از فوت مرشد عارف به حاج نورعلی مرشد حاج گداعلی مرشد و هم اکنون مرشد حاج مسیح الله فرشاد از دبیران خوش سابقه و متولی مسجد و حسینیه تکیه محل آقا میباشد در محل آقا روحانی بزرگواری ندگی میکرد به نام حاج شیخ عبدالرحیم ملکیان و متخلص به اصح قمشهای که افتخار این محله و بلکه افتخار شهرستان و کشورمان بود و بیش از ۸۰ سال در این محله بیتوته نموده و به ارشاد و هدایت مردم یپرداخت اولین نمازی که یاد دارم به امامت این مرد بزرگ اقامه نمودیم در سال ۱۳۴۷ بود در اواخر عمر ایشان افتخار نصیری بین حقیر نصیب این حقیر و جمعی از دوستان شد و فیلم این مرد الهی فیلم نماز جماعت این مرد الهی تهیه و در معرض عموم مردم و در اینترنت اینترنت پخش شد دوران کودکی را در این دوران کودکی را در این محله و با برادر بزرگم پسر عمو پسر عمهها و پسر عموها سپری نمودیم مادربزرگمان تعداد گوسفند داشت و صبح به صبح وسفندها را میبردیم در محله و وپانی آنها را به صحرا میبرد و بعد از ظهر وسفندها را برمیگرداند شادروان بانو سلطان که خانم بسیار شجاع و دلسوزی بود و پدربزرگمان شادروان مشهدی علی که از افراد با فکر دانا و فهیم محله بود به طوری که در سال ۱۳۴۰ چه کسی فرزندش را ه مدرسه نمیفرستاد دو نفر از فرزندانشان را به تحصیل برد که در سال و در آن زمان خیلی مهم بود و هنوز هم مردم و اهالی محله کر خوبیها و اوصاف پسندیده شهد علی را میکنند یکی از اجداد ما به نام مشهد صادق بود که ایشان زمین مسجد و تکه بود در حدود ۴۰۰ سال قبل مسجد و تکیه را وقف میکنند وی دارای ۶ پسر بوده که اکنون یکی از مساجد بزرگ شهرمان باشد زندگی در دوران کودکی با مشقت و سختی و با داشتن پدری که توانایی کار نداشت زندگی در اتاق کوچک و نداشتن امکانات را شروع کرد کم کم بزرگ شدیم اطراف خود را دیدیم زندان عموها و عمهها با هم بازی میکردیم شوق تفریحمان در کوچه و بازی با بچههای محله کمکها و کمکها و مساعدتهای عموهای بزرگوار امام به ویژه آقای مظاهر دلسوزیهای عمه بزرگوار ما و شوهر عمه عزیزمون حاج فرج الله درخشش که راننده اشینهای بزرگ بود و خانواده نسبتا پرجمعیتی را داره میکرد متاسفانه در اواخر عمر شوهر عمه و عمه بزرگوار ما حادثه دلخراشی برای فرزندشان محسن درخشش به وجود آمد که قلب همه را داغدار کرد پس شاید یکی از لایل فوت اینها همین فوت آقا محسن عزیز بود ایشان از اساتید بزرگ دانشگاه بودند که در رشته ریاضی ید طولایی داشتم خاطرات بسیار زیادی از مادربزرگ پدرمان داریم که زن بسیار دلسوز و مهربان بود سال اول دبستان با مادرم مرحوم اباذری مرحوم اباذری برای ثبت نام به مدرسه شاه آبد شاه رفتیم چه الان انصارالحسین و ثبت نام کردیم اهرا نمید ظاهرا نمیدانم چگونه شد که پرونده من گم شد و مجبور شدم دوباره به مدرسه حکیم اسدالله بروم مدرسه حکیم اسدالله واقع در پشت بیمارستان صاحب الزمان و دارای ۵ کلاس درس بود و از درب حیاط وارد مدرسه میشدیم مدیر مدرسه آقای مصدق بودند که از دبیران و فرهنگیان خوشنام یباشد من زندگینامه این فرد را در وبلاگ خود قرار دادم مدیر دبیرستان آقای عطاالله زمانزاد بود اخلاق و متانت بسیار خوب این فرهنگی بله که بعدها متوجه شدیم که ایشان از خطاطان مشهور و هنرمند و شاعران شهرمان بود و فرزند ایشان نیز به نام بهنام زمانزاد ز شاگردیهای ما بود که الان دارای دکترای میکروب شناسی در شهرک کرد است از آن روزها خاطرات زیادی ندارم ولی اخلاق بسیار نیکوی آقای زمانزاد و معاون ایشان آقای راد بود ادم میآید که روز اول جهت معرفی آقای راد در صف صبحگاه گفت که من با این آقای راد ر روز در زنگهای راحت دست در دست یکدیگر در
یکی از افتخارات اینجانب این بود که در زمان مدیریت دبستان حکیم اسدالله بنده در کلاس اول در این مدرسه با مدیریت ایشان مشغول تحصیل شدم ان سا ل هنوز از اداب مدرسه همه وهمه را وامدار این مرد بزرگ می دانم آموزگاران مدرسه در آن زمان مرحوم بحرینی آقای فرزانه آقای شماعی اقای مصدق
بودند این مدرسه درکنار دبیرستان نظام وفا که هم اکنون به نام شهید یاوری تغییر نام نموده است قرار داردمدرسه حکیم اسداله با قدمت بسیار هنوز پذیرای دانش آموزان می باشد بعد از بازنشستگی آقای مصدق از این آموزشگاه مرحوم زمانزاد مدیریت آموزشگاه را به عهده گرفت
زندگینامه حبیب الله فاضل ای دهندهها به فریاد رس تا نخواهی تو نخواهد هیچکس ست ما گیر و بدان مجلس کشان که سر آن میخورم آن می خوشان به نام خدایی که در همه جا یار و یاور ماست در آغاز دوشنبه سیام شهریور ماه ۱۳۴۳ فرزندی در خانواده دیده به جهان گشود که در دوران کودکی در یک اتاق ۳ در ۴ ا خانواده خود زندگی میکرد این خانه که دارای سه خانواده دیگر در آن زندگی میکردم پدرمون به علت بیماری که در دوران کودکی داشت تقریباً نیمی از بدنش فلج بود ما در یک خانواده چهار نفری زندگی میکردیم که برادر بزرگمان شادروان علیرضا فاضل و خواهرمان فاطمه فاضل و برادر کوچکمان مرتضی فاضل بودند در کنار خانهمان سه چهار تا خانه بالاتر خانه وهرمهمان شوهر عمهمان بود ما در محله به نام به نام محل آقا ندگی میکردیم اکثر خانههای آنجا قدیمی با کوچههای تنگ و بود چه در بعضی از قسمتهای آن ودرویی نمیتوانست داخل شود محل آقای محله آقا بزرگ شهرضا و شهرضا از ۷ محله تشکیل شده بود قسمتی از این محله مربوط به دراویش شهر زابل بودن که مرشد عارف چه قبل آن هم اکنون چه قبر آن هم اکنون نزدیک قبر شهید بزرگوار حاج ابراهیم همت سرداران بزرگ سپاه اسلام بود قرار دارد و بعد از فوت مرشد عارف به حاج نورعلی مرشد حاج گداعلی مرشد و هم اکنون مرشد حاج مسیح الله فرشاد از دبیران خوش سابقه و متولی مسجد و حسینیه تکیه محل آقا میباشد در محل آقا روحانی بزرگواری ندگی میکرد به نام حاج شیخ عبدالرحیم ملکیان و متخلص به اصح قمشهای که افتخار این محله و بلکه افتخار شهرستان و کشورمان بود و بیش از ۸۰ سال در این محله بیتوته نموده و به ارشاد و هدایت مردم یپرداخت اولین نمازی که یاد دارم به امامت این مرد بزرگ اقامه نمودیم در سال ۱۳۴۷ بود در اواخر عمر ایشان افتخار نصیری بین حقیر نصیب این حقیر و جمعی از دوستان شد و فیلم این مرد الهی فیلم نماز جماعت این مرد الهی تهیه و در معرض عموم مردم و در اینترنت اینترنت پخش شد دوران کودکی را در این دوران کودکی را در این محله و با برادر بزرگم پسر عمو پسر عمهها و پسر عموها سپری نمودیم مادربزرگمان تعداد گوسفند داشت و صبح به صبح وسفندها را میبردیم در محله و وپانی آنها را به صحرا میبرد و بعد از ظهر وسفندها را برمیگرداند شادروان بانو سلطان که خانم بسیار شجاع و دلسوزی بود و پدربزرگمان شادروان مشهدی علی که از افراد با فکر دانا و فهیم محله بود به طوری که در سال ۱۳۴۰ چه کسی فرزندش را ه مدرسه نمیفرستاد دو نفر از فرزندانشان را به تحصیل برد که در سال و در آن زمان خیلی مهم بود و هنوز هم مردم و اهالی محله کر خوبیها و اوصاف پسندیده شهد علی را میکنند یکی از اجداد ما به نام مشهد صادق بود که ایشان زمین مسجد و تکه بود در حدود ۴۰۰ سال قبل مسجد و تکیه را وقف میکنند وی دارای ۶ پسر بوده که اکنون یکی از مساجد بزرگ شهرمان باشد زندگی در دوران کودکی با مشقت و سختی و با داشتن پدری که توانایی کار نداشت زندگی در اتاق کوچک و نداشتن امکانات را شروع کرد کم کم بزرگ شدیم اطراف خود را دیدیم زندان عموها و عمهها با هم بازی میکردیم شوق تفریحمان در کوچه و بازی با بچههای محله کمکها و کمکها و مساعدتهای عموهای بزرگوار امام به ویژه آقای مظاهر دلسوزیهای عمه بزرگوار ما و شوهر عمه عزیزمون حاج فرج الله درخشش که راننده اشینهای بزرگ بود و خانواده نسبتا پرجمعیتی را داره میکرد متاسفانه در اواخر عمر شوهر عمه و عمه بزرگوار ما حادثه دلخراشی برای فرزندشان محسن درخشش به وجود آمد که قلب همه را داغدار کرد پس شاید یکی از لایل فوت اینها همین فوت آقا محسن عزیز بود ایشان از اساتید بزرگ دانشگاه بودند که در رشته ریاضی ید طولایی داشتم خاطرات بسیار زیادی از مادربزرگ پدرمان داریم که زن بسیار دلسوز و مهربان بود سال اول دبستان با مادرم مرحوم اباذری مرحوم اباذری برای ثبت نام به مدرسه شاه آبد شاه رفتیم چه الان انصارالحسین و ثبت نام کردیم اهرا نمید ظاهرا نمیدانم چگونه شد که پرونده من گم شد و مجبور شدم دوباره به مدرسه حکیم اسدالله بروم مدرسه حکیم اسدالله واقع در پشت بیمارستان صاحب الزمان و دارای ۵ کلاس درس بود و از درب حیاط وارد مدرسه میشدیم مدیر مدرسه آقای مصدق بودند که از دبیران و فرهنگیان خوشنام یباشد من زندگینامه این فرد را در وبلاگ خود قرار دادم مدیر دبیرستان آقای عطاالله زمانزاد بود اخلاق و متانت بسیار خوب این فرهنگی بله که بعدها متوجه شدیم که ایشان از خطاطان مشهور و هنرمند و شاعران شهرمان بود و فرزند ایشان نیز به نام بهنام زمانزاد ز شاگردیهای ما بود که الان دارای دکترای میکروب شناسی در شهرک کرد است از آن روزها خاطرات زیادی ندارم ولی اخلاق بسیار نیکوی آقای زمانزاد و معاون ایشان آقای راد بود ادم میآید که روز اول جهت معرفی آقای راد در صف صبحگاه گفت که من با این آقای راد ر روز در زنگهای راحت دست در دست یکدیگر در
یکی از افتخارات اینجانب این بود که در زمان مدیریت دبستان حکیم اسدالله بنده در کلاس اول در این مدرسه با مدیریت ایشان مشغول تحصیل شدم ان سا ل هنوز از اداب مدرسه همه وهمه را وامدار این مرد بزرگ می دانم آموزگاران مدرسه در آن زمان مرحوم بحرینی آقای فرزانه آقای شماعی اقای مصدق
بودند این مدرسه درکنار دبیرستان نظام وفا که هم اکنون به نام شهید یاوری تغییر نام نموده است قرار داردمدرسه حکیم اسداله با قدمت بسیار هنوز پذیرای دانش آموزان می باشد بعد از بازنشستگی آقای مصدق از این آموزشگاه مرحوم زمانزاد مدیریت آموزشگاه را به عهده گرفت
از معلمان آن زمان آقای شمایی معلم کلاس سوم بود که بعدها منع افتخار همکاری با ایشان را در دبستان ۱۷ شهریور داشتم کلاس پنجم را آقای فرزانه به عهده داشت که البته بعداً مشاور دبیرستان شد آن زمان تنبیه بدنی بسیار رایج بود و ظاهراً اجب بوده است چون هر موقع که ما درس نمیخواندیم در کلاس پنجم دو نفر دانش آموزان میآوردند و یک فلج ا به پایمان میبستند و با چوب کف پایمان میزدند به ویژه آنچه کلاس پنجم گل سرسبد کلاس مدرسه بود و نگارنده نیست از برکت این بیهها بینصیب نشده بعدش خوب به خاطر دارم که معلمان مجبور بودند به هر صورتی شده مطالب را به دانش آموزان آموزش دادند تا در امتحان رتبه خوبی به دست آورد برادرم که دو سال از من بزرگتر بود در همان مدرسه درس میخو ند یادم هست من روز مداد نداشتم و جهت گرفتن مداد به کلاس رفتم و او را با اسمی که در خانه صدا میزدیم صدا زدم ه بچهها کلی خندیدم روزگار بسیار عجیبی بود قتی مشکلی در رابطه با درسمون پیش میآمد پیش عمویمان مظاهر بصیرت میرفتیم مشکلات درسی مان را از ایشان میپرسید ولی ولی با اینکه با ایشان امتحان داشتی و درس و درسی را با ایشان داشتیم ایشان حتی یک راهنمایی ر رابطه با امتحان با ما نمیکردند دو خواهر کوچک نیز داشتیم که در دوران کودکی به فاصله دو روز از دست دادیم و مادربزرگمان آنها را قوس داد غسل داد و عمویمان آنها را به قبرستان برد فوت مادربزرگمون نیز از خاطرات که در ذهن ما به یادگار مانده است ادم میآید حدود ۶ الی ۷ سال داشتم که گفتم مادربزرگتان فوت کرده در این سالها در تابستان به خاطر اینکه ر کوچهها کمتر اذیت کنیم مادرمان ا را به موازهای مغازهای آقای حسین شایسته بود که هم اکنون نیز مواظب پابرجاست از خاطراتی که از این مغازه دارم یک خاطره تلخی که روزی آقا حسین بچه خردسالش را به من سپرد تا آن طرف خیابان جهت کاری برود و من چون سنم کم بود غفلت کرده و فرزند او بدون توجه به وسایل نقلیه به آن طرف خیابان رفت و و با تصادف عجیبی روبرو شد راننده یک خانم پزشک بود که در حد توان خود کمک زیادی به فرزند استاد ما کرد و او را از مرگ نجات داد مغازه دارم اتوی بزرگی در مغازه بود و شب ما من یادم رفت که اتو را خاموش کنم و روی میز قرار دادم و چون میز چوبی بود میز سوراخ شد و به اندازه یک اتو یسوخت صبح که آمدیم مغازه دیدیم اتو روی زمین افتاده و از برق بیرون آمده که خدا را خیلی شکر کردی که اتفاقی بیشتر نظیر آتش سوزی پیش نیام از خاطراتی که در این دوران دارم روبروی بانک ملی بود و من خیارشور را خیلی علاقه به اون داشتم دو ریال داشتم آن را به مغازه دار دادم و گفتم خیارشور بدهید ایشان پول را گرفت و در جوب روبرو پرت کرد من ناامید شدم و دنبال پول در کنار پیاده رو یگشتم که خانمی را دیدم مقدار زیادی خیارشور خریده بود و در پلاستیکی گذاشته بود و به من هدیه داد هنوز بعد از ۵ دهه هنوز رزو میکنم این خانم را بشناسم و به گونهای محبت او را جبران نمایم
آخرین روز شهریور ماه 1343 در خانواده ی مذهبی به دنیا آمدم
در سال 1350 وارد دبستان دولتی شدم و دوره راهنمای را در مدرسه
راهنمایی کورش کبیر که بعدا" به نام شهید بزرگوار بهشتی نام گرفت
مشغول تحصیل شدم و در ایام تابستان نیز به بنایی و خیاطی روی
می آوردم در سال 1361 دیپلم تجربی را اخذ نمودم و در همان سال به
عنوان دانشجو ی رشته آموزش ابتدایی در تربیت معلم شهید رجایی اصفهان پذیرفته شدم و در ضمن دانشجویی سعادت
خدمت بیش از 45 روز در جبهه های حق علیه باطل به عنوان امور تبلیغات را داشتم در سال
363 1 فارغ التحصیل شدم و در ناحیه 2 اصفهان مشغول تحصیل خدمت
شدم اولین سال خدمتم در دبستا ن حسن آباد قهاب اصفهان به عنوان
آموزگار مشغول بود وسال بعد به عنوان مدیر دبستان خدمت نمودم
د رسا ل 1369 وارد دانشگاه شدم و در رشته علوم تربیتی تحصیل
نمودم ودر سال 1371 به دنبال تغییر رشته ضمن اخذ فوق دیپلم
علوم تربیتی علاقمند به رشته ادبیات شدم
درطول خدمت 5 سال کلاسهای چند پایه را
اداره نمودم در سال 1368 به مدت یک
سال در روستا های جمبزه و هونجان منطقه دهاقان تدریس نمودم و
درسال بعدبا مجددابه ناحیه 2 آموزش و پرورش اصفهان برگشتم در سال 1371 به صورت انتقال دایم وارد
شهرضا شدم ودر دبستان 17 شهریور مشغول تدریس شدم ودر سال 1372
با معرفی معاون مالی وقت اداره و وموافقت رئیس اداره آموزش وپرورش به سمت مسئول دبیرخانه آموزس وپرورش شهرضا
انتخاب شدم ود ر همان سال ازدواج نمودم و هم اکنون دارای دو فرزند میباشم در سال 1375 با توجه به علاقه به روابط عمومی کارهای مربوط
به روابط عمومی این دو پست را تواما انجام دادم تا در
سال 1380 با پیشنهاد
آقای محمد مطیعی مدیر دبیرستان وهماهنگی آقای احمد ملکیان معاون پرورشی وقت شهرستان شهرضا
به سمت معاون پرورشی
دبیرستان علی ابن موسی الرضا (ع) انتخاب شدم ود ر سال 1381
مسئولیت روابط عمومی را از به عهده گرفتم وپس از 4 سال فعالیت
در سال1384 در قسمت کارشناسی فرهنگی هنری کار خود را ادامه دادم وبه دنبال سابقه طولانی در قسمت مختلف اداره و اصرار خودم
تصمیم گرفتم تا به مدرسه باز گردم
وبه دنبال پیشنهاد آقای ناظم مدیر دبیرستان
شهید زمانی به عنوان معاون پرورشی وتربیت بدنی دبیرستان شهید
زمانی انتخاب شدم از اتفاقات بسیار خوب آشنایی با جناب آقای ناظم مدیر دبیرستان شهید زمانی وقبلا مدیر پیش دانشگاهی شهید همت بود که هرکجا هست خدا حفظش کندوسپس بانظر لطف مربیان ارجمند دوره متوسطه شهرستان و سرگروههای پرورشی استان اصفهان
به عنوان سرگروه امور تربیتی متوسطه شهرضا و استان اصفهان انتخاب شدم
و در کنار
همکار گرانقدر سرکار خانم عابدیان از نیروهای توانمند استان اصفهان مشغول خدمت میباشم موفقیت های
خود را مرهون خدای بزرگ والطاف او میدانم وبس البته
مادر وبرادر بزرگترم آقای علیرضا فاضل و عموهای بزرگوارم آقایان مجتبی صدرایی و مظاهرت بصیرت نقش بسیار مهمی در تشویق وترغیب به درس داشتند
همچنین در دوران معلمی تلاش های همسرم که خود ازفرهنگیان می باشدو همکاران بزرگوار آقایان سید زین العابدین رهنمایی اصغر
پورشریف مصطفی کافی محمد حسین سبزواری و حسن
گرامی و غلامرضا جهانشاهی درزمان فعلی آقایان محمد مهدی ملجایی وشیبانی وتمامی مربیان و فرهنگیان شهرستان شهرضا باعث پیشرفت اینجانب شده در طول خدمت خودم بیش از20 نشریه با تیراژ بالای 1000 نسخه چاپ نمودم
در طول خدمت خود 7 دوره با نهضت سواد آموزی همکاری نمودم که حاصل آن قبولی بیش از 200 نفر از نوسوادان در کلاس های نهضت سواد آموزی بود
چاپ عکس بیش از هزاران نفراز دانش آموزان در نشریات حضور بیش از دو دهه در کلاس درس حضرت آیت اله صالحپور وتلاش در نامگذاری 3 واحد آموزشی به نام علمای بزرگ شهرمان ویک مرکز علمی بنام یکی از دبیران از الطاف خداوند به این حقیر بوده است
فواید کوهنوردی باعث تقویت سیستم قلبی عروقی، افزایش انرژی و نشاط، تقویت عضلات و بهبود تناسب اندام می شود، کاهش استرس و اضطراب، افزایش تمرکز و بهرهوری، حس موفقیت و اعتماد به نفس از دیگر برکات کوهنوردی می باشد
اینجانب حبیب الله فاضل بازنشسته آموزش و پرورش حسب صدیق دوشت عزیز اقای ایت اله صالحپوربیش صدها بار روزهای جمعه از سال ۱۳۶۰ تا سال
۱۳۷۰به طور مستمر با دوستان زیادی کوههای شهرضا می رفتیم یکی از آنها کوه دامزاداست که
در حدفاصل شرقی شهرضا رشته کوهی از کوههای زاگرس به نام «دامزاد» یا در گویش محلی «دُملا» قرار دارد. طول این کوه از شمال به جنوب 30 کیلومتر و از مشرق به مغرب 25 کیلومتراست و حدود 1850 متر از سطح دریا ارتفاع دارد.
این کوه دارای سه چشمه به نامهای چشمه لوی، چشمه سیب و چشمه آب دروغ زن ویک غار به نام غار شاه قنداب است که این غار در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی شهرضا قرار دارد.
منار یا مناره که در قدیم به آن چراغدان می گفتند در بالای این کوه است
در دوران پیش از اسلام مناره یا میل راهنما را برای راحتی مسافران میساختند.
همچنین مناره یا میل، پیامرسانی است
در واقع یک مناره، نمونهای با کاربرد بَعدی مورس و تلگراف است
بیشتر میلهای ایران متعلق به سدههای چهارم تا ششم. است
بلندترین نقطه کوه دامزاد در شهرضا ۲۲۵۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و میل دامزاد بر فراز این ارتفاع، دارای ۲.۵ متر ارتفاع و ۱.۵ متر قطر است،
کوه شاه رضا کوی شتری وکوه امامزاده شاه سید علی اکبر نیز از کوهای بود که به کرارمیرفتیم در این میان با دوستان زیادی به کوهپیمایی میپرداختیم از جمله آقایان صدیقیان حجت الاسلام حسین اسماعیل پور و شهید والا مقام مهدی طالبیان و حبیب الله یوسفیان و حاج آقا محمدرضاسماعیل پور بودند
البته با تعدادی از افراد کوههای پشت گردنه پوده را با اردوهای
به صورت گروهی رفتیم با تعدادی از همکاران از جمله آقایان محمد مطیعی شهریار اباذری حبیب الله تاکی شادروان رحمت اله انور محمد تقدیسی نیز به کوههای یاسوج سی سخت رفتیم و با همکاران آموزش و پرورش اقای سید مهدی فاطمی علی مهاجری محمد حسین سبزواری کوههای پادنا رفتیم کوههای اسفرجان و هونجان نیز چند ین نوبت کوهپیمایی کردیم کوههای بالای مدینه العلم که سنگ های آن جرقه می زد را چندین نوبت با تعدادی از دوستان رفتیم حبیب اله فاضل
متولد ۱۳۴۳
فصل تابستان باید همواره یادآور حس و حال خوب دانش آموزان برای تجدید روحیه باشد تا بتوانند سال تحصیلی جدید را با آرامش بهتری شروع کنند یکی از دغدغههای اولیادانش آموزان این است که فرزندانشان در تابستان در کجا ثبت نام کنندچون اولیا دوست دارنندتقویت جسم و سلامت دانشآموزان با هم در تابستان انجام شود تشکیل کلاسهای اوقات فراغت صرفاً به منظور پر کردن اوقات فراغت دانش آموزان نیست بلکه باید نگرش موضوع تغییر کند چون انسان با تقویت بعد جسمانی و عاطفی و روانی و اجتماعی کامل میشود مسجد بنی هاشم واقع در خیابان نامجو همانند سنوات در سال تحصیلی ۱۴۰۱ اقدام به تشکیل کلاسهای اوقات فراغت جهت نونهالان منطقه نمود که با همکاری مدرسه امام فر و مدرسه شهید مظلوم کار انجام شده روزهای تشکیل این کلاس شنبه تا چهارشنبه میباشد در این کلاسها دانش اموزان ورزشهای رزمی واشنایی بافضاهای مجازی بازدید از حوزههای علمیه و استفاده از استخر و آموزش مداحی و نویسندگی و داستانهای قرآنی اشنامی شوند استفاده دانش آموزان با وسایل ورزشی در محیط مسجد زمینه جذب و علاقه بیشتر آنان را نشان میدهد کلاسها که هر روز به نماز جماعت در این ماههای شریف به سخنرانی و مداحی ادامه مییابد فوتبال دستی و میز پینگ پنگ وسیلههایی است که در مسجد امکان بازی با آن فراهم شده است و وسیلههایی هستند باعث میشوند دانش آموزان با ذوق و شوق زیادتری به شرکت در کلاس ها داشته باشند تشک بزرگ رزمی در کف حیات مسجد آماده شده است تا دانش آموزان بتوانند در کلاسهای رزمی استفاده کنند و هم در اوقات فراغت نسبت به کشتی با همدیگر اقدام کنند یکی از ابتکارات دیگر مسجد حضور دانش آموزان و نونهالان جهت اذان و مکبری نمازهای جماعت می باشد به طوری که دانش آموزان از یکدیگر سبقت میگیرند و دوست دارنندمکبر و موذن مسجد باشندحضور دانش آموزان از سن 7سال تا ۱۷ سال است و دانش آموزان بزرگتر کمک به دانش آموزان خردسال میکنندتا در موقع مکبری بتوانند با خیال راحت این کار راانجام دهند صبر خویشتنداری امام جماعت و مردم در اشتباهات احتمالی کودکان ستودنی است کمک کردن دانش آموزان در پذیرایی چای شیرینی در مسجد از سنتهای خوب این مسجد میباشد که این عمل باعث همکاری گروهی فعالیتهای اجتماعی میباشد بازیهای گروهی از بازیهایی است که دانشآموزان علاقه زیادی به آن دارند و در محیط صمیمی در کنارهم جمع میشوند و دایرهای را تشکیل میدهند و بازی ها را انجام میدهند و حس اعتماد به نفس و علاقه به کارهای گروهی و و حس خوشحالی در آنها افزوده میشود پای درس استاد حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا روحانی امام جماعت مسجد از کلاسهای دیگر این مسجد میباشد علاقمند ی ایشان به دانش آموزان و گذاشتن وقت برای این نونهالان و مطالب زیبا داستانهای قرآنی برای دانش آموزان اوقات شیرینی را به همراه دارد روحانی بزرگوار در طول سال بیش از هزار نماز جماعت در این مسجد سه نوبت برگزار میشود و مردم به عشق اهل بیت در طول سال چندین نوبت متوالی غذاهای به عنوان تبرک به همه حضار مسجد اهدا میکنندآقای خضرایی که مسئول مسجد بنی هاشم میباشد در روز شاید گاهی اوقات تا ۱۰ ساعت نیز در مسجد حضور فعال دارد و تمام امکانات را آماده میکند تا مردم خوب مسجد از این پایگاه دینی استفاده کند کلاسهای رزمی در محیط مسجد جذابیت زیادی برای دانش آموزان دارد آنها با رزمهای دفاعی اشنا میشوند و یکی دیگر از امکانات خوب این کلاسها حضور دانش آموزان در مدرسه با عظمت امام خمینی ازگل میباشد این مدرسه علمیه خیرساز میباشد فضای بسیار خوبی برای تحصیل ورزش و تذهیب می باشد دانش آموزان ابتدا با وسیله نقلیه این مسافت را طی میکنند ووارد مدرسه میشوند و از کلاس درس حاج آقا مقدمی پیرامون سبک زندگی و فضاهای مجازی استفاده میکنند این مدرسه با مدیریت حاج آقا صدیقی امام جمعه موقت تهران می باشدوبعضی از طبقات آن به ۷ طبقه میرسد دانش آموزان در این مدرسه علاوه بر اموزش با وسایل ورزشی در آنجا استفاده میکنند و لحظات شادی را برای خودودوستان به ارمغان میآورند بچهها در این روز به علت مسافت زیاد در ماشین به اجرای برنامههای شاد در زمان اذان به شروع به اذان و مداحی سرود میپردازنند انشالله امید است تعدادی از دانش آموزان جذب این مدارس علمیه شوند از دیگر کلاسهای پایگاه کلاس مداحی و سرود می باشد که توسط استاد عزیز آقای محمد بیگی که سه نسل او یعنی پدر و پدر بزرگ او از مداحان خوب تهران است برگزار سرود دسته جمعی توسط دانش آموزان و مداحی از دیگر برنامههای این استاد عزیز میباشد حضور پا ارزشمند و توانمند استاد سید مهدی سیف از اساتید ارجمند آموزش و پرورش و دانشگاه که عمر خود را عمر خود را صرف قرآن نمود و درسی مولف کتابهای درسی از دوره ابتدایی راه متوسطه اول و دوم می
باشد برگ زرین َبر افتخارات کلاسهای اوقات فراغت افزوده میشود این استاد بزرگوار که با صبر متانت و با اخلاق پسندیده زمینه جذب دانش آموزان عزیز قرآن را فراهم میآورند و کمک و
همراهی اقای حضرایی مسجد بنیهاشم در اهدای جایزه به صورت نقدی به دانش آموزان باعث میگردد تا دانش آموزان با ذوق و شوق بیشتری در این کلاسها حضور به هم رسانند هم اکنون بیش از ۱۸ میلیون از دانش آموزان سراسر کشور از کتاب این استاد عالیقدر به عنوان یکی از کتابهای درسی بهره میبریم این جلسه که گاهی تا پاسی از شب و بیش از 5ساعت طول میکشد و ایشان با صبوری تمام و وقت گذاشتن جهت تصحیح قرائت قرآن مجید مینماید
خاطراتی از دوران روابط عمومی
وقتی فکر می کنم بیش از یک دهه در مسئولیت روابط عمومی با چه فراز ها ونشیب هایی مواجه بودم قبل از سال 1372 روابط عمومی با آقای حاج علیرضا بهاری بود و بعد چند ماهی اقای بدیع اله صدری عهده دار روابط عمومی بودند وبعد به صورت کمیته ای برگزار می شد از سال 1374 عملا کارهای روابط عمومی را در زمان برادر عزیز آقای سید زین العایدین رهنمایی بعد از ایشان نیز کار روابط عمومی را بنده انجام می دادم در آن زمان دانش آموزان ممتاز فرهنگی جوایزی برای آنان در نظر گرفته می شد و مسئول توزیع آنان به عهده روابط عمومی بود هر سال بیش از 2000 دانش آموز شامل این طرح می شدند جلسات زیبای برای آنان برگزار می گردید یکی دیگر از کارهای که روابط عمومی هماهنگی آن را به عهده داشت دیدار با تعدادی از پیش کسوتان فرهنگی اولین دیدار در زمان آقای محمد علی یزدان پناهی بود که دیدار با شادروان استاد غلامرضا طاهراستاد دانشگاه و نویسنده و محقق بود جمعی از فرهنگیان در این دیدار حضور داشتند در این زمان شورای نام گذاری شورای فعالی بود اولین اسمی که بسیار تلاش کردیم یاد مرحوم مسیح اله جمالی و آقایان محمد حسین سبزواری و حاج ابراهیم یوسفیان بخیر اینها خیلی تلاش کردند تا نام حضرت آیت اله حاج شیخ عبدالرحیم ملکیان بر سر درب یکی از مدارس بزرگ نصب شود بسیار خاطره خوبی بود خود معظم له نیز در جلسه افتتاحیه نیز شرکت کردند و سخنرانی خوبی بیان نمودند از آن زمان هنرستان شهرضا به نام هنرستان ناصح قمشه ای نام گذاری شد زمان سید بزرگوار آقای سید مهدی فاطمی نیز یک پژوهش سرا به نام استاد غلامرضا طاهر نام گذاری گردیدحتی مسئول وقت آن پژوهش سرا نیز راضی به این نام گذاری نبود ولی بالاخره با کمک و مساعدت دوستان زیادی علی رغم مخالفت های مکرر نام این مرد بزرگ در سر درب پژوهش سرا نصب شد و با حضور خود استا د نیز افتتاح گردید کار دیگری که دراین زمان خیلی جالب بود دیدار با تعداد زیادی از پیشکسوتان که هر کدام خاطرات زیادی داشتند دیدار با خانم کودک از اولین معلمان زن شهرضا بود خاطرات زیادی از آن ایام داشت این خانم بزرگوار با چه مشکلاتی ومشقات به تعلیم تربیت افراداین شهر پرداخت و این اولین باری بود که از او یاد شده بود مسن ترین معلم مرد این شهر آقای ایرج بود
مرحوم ایرج در سال 1346 بازنشسته شده بود دیدار با این معلم و ذکر خاطرات او از آن دوران و جنگی که در آن زمان در اسفرجان اتفاق اقتاد و حقوق او که در سال 1307 برابر با 25 ریال بود و فرزندان او که همگی بازنشسته شده بودند بسیار جالب بود که آقای ایرج برادری داشت که او هم در سال 1355 بازنشسته شده بود و یکی از شاگردانش مرحوم ریحان شاعر شهیر شهرمان بود و آقای ایزدی و فاطمی نیزشاگردان استاد ریحان بودند و همه در یک جلسه بودند زمان افتتاح موزه آموزش و پرورش استان اصفهان نیز از آقای ایرج دعوت شد و با ایشان به اصفهان رفتیم خانم مفتون پور نیز یکی دیگر از معلمانی بود که با آقای فاطمی به دیدار ایشان رفتیم شاید 90 درصد از عکسهای که برادر بزرگوار آقای آقاخانی مسئول تحقیقات آموزش و پرورش شهرضا در مجلات چاپ می کنند از منزل خانم مفتون پور که توسط مرحوم صهبا همسر ایشان گرفته شده بود، می باشد و به صورت امانت تحویل این حقیر شد و 2 سری کامل از آن چاپ نمودم و یک سری از آن به موزه اصفهان فرستادم و یک سری نیز در اداره گذاشتیم مرحوم صهبا از سال 1285 نیز عکس های داشت که بسیار جالب و نادر بود
دیدار با استادان شعر و ادب استاد آشفته و پریش چند نوبت به دیار این عزیزان می رفتیم و از حضوراین عزیزان و اشعار آنان بهره می جستیم هر بار می رفتیم خاطرات جالبی داشت که در فیلم های اداره موجود است در اکثر جلسات از اشعار زیبای آنان در مجالس رسمی آموزش وپرورش با صدای خوشان استفاده می کردیم
در طول خدمت خودم بیش از40 نشریه با تیتراژ بالای 1000 نسخه چاپ نمودم
چاپ عکس بیش ازصدها نفراز دانش آموزان در تنها نشریه هفته نامه شهرضا ونشریه ائینه تلاش آموزش و پرورش از اقداماتی بود که این حقیر انجام داده ام
در آخرین سال های دوران خدمت در آموزش وپرورش تلاش برای انتخاب و نامگذاری دو واحد آموزشی به نام حضرت حجه الاسلام حاج غدیر علی ممیز و شیخ مرتضی عظیمی انجام دادم که در زمان آقای حسام دهقن
7 آغاز به کار وشروع دوره نوین آموزش وپرورش در روستا می باشد دراین سال آموزش به سبک جدید وکلاسیک در روستا آغاز می گردد که راه را برای تحصیلات رسمی دانش آموزان هموار می سازد
قبل از اینکه مدارس به سبک جدید درروستا آغاز به کارکند در اسفرجان یکی دو مکتب خانه وجود داشت که در آن مکتبها دانش آموزان به یادگیری قرآن وبعضی ازدروس دیگر میپرداختند تازه امکان استفاده برای همه نیز وجود نداشت و فرزندان از همان ابتدای کودکی به همراه پدر وبسته به تواناییشان در آن سنین به کار اشتغال داشتند ومعمولا مشاغل پدررا پیشه می ساختند مثلا اگر کسی پدرش نجار بود اوهم از همان ابتدا درکنار پدر به یادگیری شغل پدر مبادرت می ورزید یا دختران به قالیبافی ویا کارهایی که بیشتر به عهده مادران بود اشتغال داشتند درسال 1307 همزمان با شهرضا که نزدیک ترین شهر به روستای اسفرجان است اولین مدرسه به سبک آموزش وپروش جدید آغاز به کارکرد مدرسه هاتف درمنزل آقای علی اکبر اعتضادی در محله میان با دو کلاس با 14نفر دانش آموز وبا مدیریت شخصی به نام ناطقیان که اهل اصفهان بود ویک خدمتگزار کارخود را آغاز کرد درسال 1309 مدرسه مذکور4کلاسه شد تاسال 1310 که آقای علی اصغر ایرج که در آن زمان معلم بود به استخدام رسمی آموزش وپرورش در آمده بود به عنوان مدیر مدرسه هاتف اسفرجان درمحل جدید که قبلا حسینیه بود ومراسم مذهبی عزاداری در آن برگزار میگردید با 4کلاس و36نفر دانش آموز بکار ادامه داد درسال1315دبیرستان کاوه به مدیریت آقای ایرج راه را برای ادامه تحصیل دانش آموزانی که پس از فراغت از تحصیل برای ادامه تحصیل مجبوربودند به شهرضا یا اصفهان بروندویا ترک تحصیل نمایند بازکرد تاسال 1344آقای ایرج مدیر دبستان هاتف که6کلاس داشت ودبیرستان کاوه اسفرجان بود که دراین سال نامبرده با34سال سابقه خدمت به فرهنگ و آموزش وپرورش روستای اسفرجان بازنشسته شد وسرانجام در سال 1380 باسابقه ترین فرهنگی استان اصفهان در سن 104سالگی به رحمت ایزدی پیوست روانش شاد باد
+ نوشته شده در چهارشنبه چهارم دی ۱۳۹۸ ساعت ۲:۳۰ ب.ظ توسط حبیب اله فاضل | نظر بدهید
بانو اباذری در سال 1318 در خانوادهای مذهبی بدنیا آمد
بانو اباذری در سال 1318 در خانوادهای مذهبی بدنیا آمد پدر ایشان میزرا علی محمد اباذری کشاورز بود که خود از راه کشاورزی امرا معاش می کرد ایشان در سال 1336 با حیدر علی فاضل ازدواج نمود که حاصل ازدواج سه پسر ویک دختر بود که فرزندان آن همگی فرهنگی هستند در منزل علی محمد از دوران کودکی روضه برپا بود و روحانیون سر شناس نظیر حاج اقا فضل اله حجازی و اخوانش در روضه شرکت ومنبر می رفتند و منزل ایشان محل روضه های هفتگی بود وبانو اباذری وخواهرش در این روضه ها کمک می کردند وروضه های امام حسین برکت خاصی به زندگی انها داده بود بانو اباذری با توجه به اینکه شوهرش در دوران کودکی بیمارشده بود بار خانواده را هم به عنوان پدر و هم به عنوان مادر به عهد گرفت و در آمد پایین توانست فرزندانش را به مدارج عالی برساند یکی از فرزندان ایشان علیرضا فاضل متولد1341 که از پایان دوره ابتدایی علاوه بر تحصیل در بازار نیز به کسب تجارت می پرداخت و در تابستان نیز به کارگری مشغول بودعلیرضا فاضل با خانواده بزرگوار و زحمت کش شادروان مشهدی عبدالرسول خان احمد آشنا شد و با یکی از دختران ایشان که از فرهنگیان شریف بود ازدواج کردپدر خانم ایشان از متدین و زحمت کشان محله سرتحت ولی عصر غربی بود که حاصل ازدواج یک دختر به نام نفیسه و یک پسر بنام محمد مهدی فاضل که اولی در بانک تجارت و دومی در آخرین سال تحصیل در دبیرستان شاهد امام خمینی می باشد علیرضا فاضل بیش از دو دهه در منطقه دهاقان مشغول تدریس بود و پس از آن به شهرضا منتقل شد و در زمان ریاست محمد حسن سنایی به کارشناسی پشتیبانی منتقل شد و در این زمان زحمات زیادی در زمینه استخدام فرزندان فرهنگی انجام داد بگونه ای که بالای100 نفر از فرزندان این خطه به استخدام اموزش و پرورش در آمدند تلاش وصف ناپذیر ایشان در جذب بودجه برای فعالیتهای عمرانی و پرورشی مثال زدنی بودویکی دیگر از فرزندان ایشان حبیب اله فاضل نیز به تاسی از برادر خود و ناچارا در سن کودکی به کار و کارگری پرداخت و از سن 11سالگی علاوه بر درس خواندن چند سالی در مغازه شادروان زنده یاد رمضانعلی نادری کار می کرد مرحوم نادری از افراد متدینی بودکه مسئول شورای شهر و کارمند مخابرات و جز سرشناسان شهر بود دیگر فرزند بانو اباذری مرتضی فاضل متولد1354 که ایشان نیز تا سطح دکتر در بهترین دانشگاه علامه پذیرفته و مدرک دکتر ای مشاوره را کسب نمود تولد مرتضی در سال 1354 تقریبادر زمانی رخ داد که ناملایمات زنگی تقریبا کوتاه شده بود یکی دیگر از فرزندان بانو اباذری فاطمه فاضل بود فاطمه نیز به تاسی از برادرانش شغل معلمی را انتخاب نمود و با یکی از سادات بزرگوار سمیرم بنام سید ملک
قایم مقامی ازدواج نمود که حاصل ازدواج 3 فرزند دو دختر و یک پسر که پسر ایشان دانشجوی فوق لیسانس مشهد و خواهرش دبیر ورزش و اخرین آنها دانشجوی کاشان می باشد حبیب اله فاضل از سال 1352همزمان با تحصیل در مدرسه راهنمایی کورش به کار نیز مشغول بود بطوری که در فواصل سال هایی که سن ایشان کمتر از 11 سال بود تدریس به فرزندان شادروان رمضانعلی نادری را برعهد ه داشت و تا زمان اخذ دیپلم علاوه بر تحصیل مشغول کارگری بود از مهمترین استادان بنایی که با او بودند آقایان حاج رضا خاکسار برمکی –عوض کاردی برادران کافی و اخوان باقی بودندو شغل کارگری تا زمان اخد دیپلم ادامه یافتاو این دوران را از سخت ترین دوران زندگی خود یاد می کند در فواصل دهه 1350با کمک استاد شیرافکن و با مساعدت عموی بزرگوارمان اولین حاج جتبی صدرایی خانه تازه ساز با فروش باغی که از ارثیه پدر بزرگوارمان به ارث رسیده بود ساخته شده این خانه با کارگری دونفر از متدین محله مان آقایان سیدیداله سیدی فر و مشهدی کریم در مدت سه ماه ساخته شد و یکی از بهترین آرزوهایمان جامه عمل پوشید استاد عزیز و بزرگوارمان استاد مظاهر بصیرت نیز علاوه بر استادی در دبیرستان و راهنمایی کمک زیادی در تربیت فزندان داشت وی فردی مقید سخت کوش و دلسوز بود پس از اخد دیپلم تجربی با مشقات زیاد در سال 1361 بلافاصله در تربیت معلم شهید رجایی اصفهان قبول شد و پس از دو سال تحصیل در این راهی شغل معلمی شدم د ر سال 1372 با خانوادهی مذهبی متدین که یکی از کارکنان زحمت کش دلسوز شهرداری بود آشنا شد اسماعیل گلابی ( ناظری ) و با یکی از دخترانش که از دانشجویان ممتاز بودازدواج کردم که ایشان جز فرهنگیان شریف نفرات برتر استان در رشته مشاوره بودند حاصل ازدواج دو دختر به نام فهیمه و فرنیا که اولی فوق لیسانس دانشگاه تهران و دومی کلاس هشتم دبیرستان دوره اول حضرت معصومه شاهد منطقه 7 تهران میباشد حبیب اله فاضل پس از یک دهه تدرس در آموزش و پروش ناحیه 2 اصفهان به 80 کیلومتری جنوب اصفهان منتقل شدم و پس از یک سال مسئول دبیرخانه آموزش پرورش و کارشناس روابط عمومی و فرهنگی و هنری منصوب شد نزدیک دودهه در قسمت های مختلف آموزش و پرورش بود در این زمان بیش از 40 ویژه نامه برای آموزش و پرورش چاپ نمود و عکس هزاران دانش آموزان را در روزنامه هاچاپ کرد تا اینکه در سال 1387به دبیرستان شهید زمانی منتقل شد با سمت معاون پرورشی انتخاب شد و در همان سال به عنوان سرگروه پرورشی شهرستان و استان انتخاب شدکه 2 سال طول کشیدو سپس به افتخار بازنشتگی نایل شد و پس از آن مدت 5 سال بعنوان معاون دبیرستان غیر دولتی افق شغول کار شد و سپس راهی تهران شدو در دو دبیرستان شاهد جواالائمه و شهید مظلوم مشغول تدریس هنر و پیام آسمانی شدکه آقایان رضا طایفه خانی و حمید پیرانی و دکتر محمد ابراهیم علی نژاد نقش مهمی در تدریس ایشان در این مدارس داشتند
363 1 فارغ التحصیل شدم و در ناحیه 2 اصفهان مشغول تحصیل خدمت
شدم اولین سال خدمتم در دبستا ن حسن آباد قهاب اصفهان به عنوان
آموزگار مشغول بود وسال بعد به عنوان مدیر دبستان خدمت نمودم
د رسا ل 1369 وارد دانشگاه شدم و در رشته علوم تربیتی تحصیل
Habib:
زندگینامه حبیب الله فاضل ای دهندهها به فریاد رس تا نخواهی تو نخواهد هیچکس ست ما گیر و بدان مجلس کشان که سر آن میخورم آن می خوشان به نام خدایی که در همه جا یار و یاور ماست در آغاز دوشنبه سیام شهریور ماه ۱۳۴۳ فرزندی در خانواده دیده به جهان گشود که در دوران کودکی در یک اتاق ۳ در ۴ ا خانواده خود زندگی میکرد این خانه که دارای سه خانواده دیگر در آن زندگی میکردم پدرمون به علت بیماری که در دوران کودکی داشت تقریباً نیمی از بدنش فلج بود ما در یک خانواده چهار نفری زندگی میکردیم که برادر بزرگمان شادروان علیرضا فاضل و خواهرمان فاطمه فاضل و برادر کوچکمان مرتضی فاضل بودند در کنار خانهمان سه چهار تا خانه بالاتر خانه وهرمهمان شوهر عمهمان بود ما در محله به نام به نام محل آقا ندگی میکردیم اکثر خانههای آنجا قدیمی با کوچههای تنگ و بود چه در بعضی از قسمتهای آن ودرویی نمیتوانست داخل شود محل آقای محله آقا بزرگ شهرضا و شهرضا از ۷ محله تشکیل شده بود قسمتی از این محله مربوط به دراویش شهر زابل بودن که مرشد عارف چه قبل آن هم اکنون چه قبر آن هم اکنون نزدیک قبر شهید بزرگوار حاج ابراهیم همت سرداران بزرگ سپاه اسلام بود قرار دارد و بعد از فوت مرشد عارف به حاج نورعلی مرشد حاج گداعلی مرشد و هم اکنون مرشد حاج مسیح الله فرشاد از دبیران خوش سابقه و متولی مسجد و حسینیه تکیه محل آقا میباشد در محل آقا روحانی بزرگواری ندگی میکرد به نام حاج شیخ عبدالرحیم ملکیان و متخلص به اصح قمشهای که افتخار این محله و بلکه افتخار شهرستان و کشورمان بود و بیش از ۸۰ سال در این محله بیتوته نموده و به ارشاد و هدایت مردم یپرداخت اولین نمازی که یاد دارم به امامت این مرد بزرگ اقامه نمودیم در سال ۱۳۴۷ بود در اواخر عمر ایشان افتخار نصیری بین حقیر نصیب این حقیر و جمعی از دوستان شد و فیلم این مرد الهی فیلم نماز جماعت این مرد الهی تهیه و در معرض عموم مردم و در اینترنت اینترنت پخش شد دوران کودکی را در این دوران کودکی را در این محله و با برادر بزرگم پسر عمو پسر عمهها و پسر عموها سپری نمودیم مادربزرگمان تعداد گوسفند داشت و صبح به صبح وسفندها را میبردیم در محله و وپانی آنها را به صحرا میبرد و بعد از ظهر وسفندها را برمیگرداند شادروان بانو سلطان که خانم بسیار شجاع و دلسوزی بود و پدربزرگمان شادروان مشهدی علی که از افراد با فکر دانا و فهیم محله بود به طوری که در سال ۱۳۴۰ چه کسی فرزندش را ه مدرسه نمیفرستاد دو نفر از فرزندانشان را به تحصیل برد که در سال و در آن زمان خیلی مهم بود و هنوز هم مردم و اهالی محله کر خوبیها و اوصاف پسندیده شهد علی را میکنند یکی از اجداد ما به نام مشهد صادق بود که ایشان زمین مسجد و تکه بود در حدود ۴۰۰ سال قبل مسجد و تکیه را وقف میکنند وی دارای ۶ پسر بوده که اکنون یکی از مساجد بزرگ شهرمان باشد زندگی در دوران کودکی با مشقت و سختی و با داشتن پدری که توانایی کار نداشت زندگی در اتاق کوچک و نداشتن امکانات را شروع کرد کم کم بزرگ شدیم اطراف خود را دیدیم زندان عموها و عمهها با هم بازی میکردیم شوق تفریحمان در کوچه و بازی با بچههای محله کمکها و کمکها و مساعدتهای عموهای بزرگوار امام به ویژه آقای مظاهر دلسوزیهای عمه بزرگوار ما و شوهر عمه عزیزمون حاج فرج الله درخشش که راننده اشینهای بزرگ بود و خانواده نسبتا پرجمعیتی را داره میکرد متاسفانه در اواخر عمر شوهر عمه و عمه بزرگوار ما حادثه دلخراشی برای فرزندشان محسن درخشش به وجود آمد که قلب همه را داغدار کرد پس شاید یکی از لایل فوت اینها همین فوت آقا محسن عزیز بود ایشان از اساتید بزرگ دانشگاه بودند که در رشته ریاضی ید طولایی داشتم خاطرات بسیار زیادی از مادربزرگ پدرمان داریم که زن بسیار دلسوز و مهربان بود سال اول دبستان با مادرم مرحوم اباذری مرحوم اباذری برای ثبت نام به مدرسه شاه آبد شاه رفتیم چه الان انصارالحسین و ثبت نام کردیم اهرا نمید ظاهرا نمیدانم چگونه شد که پرونده من گم شد و مجبور شدم دوباره به مدرسه حکیم اسدالله بروم مدرسه حکیم اسدالله واقع در پشت بیمارستان صاحب الزمان و دارای ۵ کلاس درس بود و از درب حیاط وارد مدرسه میشدیم مدیر مدرسه آقای مصدق بودند که از دبیران و فرهنگیان خوشنام یباشد من زندگینامه این فرد را در وبلاگ خود قرار دادم مدیر دبیرستان آقای عطاالله زمانزاد بود اخلاق و متانت بسیار خوب این فرهنگی بله که بعدها متوجه شدیم که ایشان از خطاطان مشهور و هنرمند و شاعران شهرمان بود و فرزند ایشان نیز به نام بهنام زمانزاد ز شاگردیهای ما بود که الان دارای دکترای میکروب شناسی در شهرک کرد است از آن روزها خاطرات زیادی ندارم ولی اخلاق بسیار نیکوی آقای زمانزاد و معاون ایشان آقای راد بود ادم میآید که روز اول جهت معرفی آقای راد در صف صبحگاه گفت که من با این آقای راد ر روز در زنگهای راحت دست در دست یکدیگر در
یکی از افتخارات اینجانب این بود که در زمان مدیریت دبستان حکیم اسدالله بنده در کلاس اول در این مدرسه با مدیریت ایشان مشغول تحصیل شدم ان سا ل هنوز از اداب مدرسه همه وهمه را وامدار این مرد بزرگ می دانم آموزگاران مدرسه در آن زمان مرحوم بحرینی آقای فرزانه آقای شماعی اقای مصدق
بودند این مدرسه درکنار دبیرستان نظام وفا که هم اکنون به نام شهید یاوری تغییر نام نموده است قرار داردمدرسه حکیم اسداله با قدمت بسیار هنوز پذیرای دانش آموزان می باشد بعد از بازنشستگی آقای مصدق از این آموزشگاه مرحوم زمانزاد مدیریت آموزشگاه را به عهده گرفت
زندگینامه حبیب الله فاضل ای دهندهها به فریاد رس تا نخواهی تو نخواهد هیچکس ست ما گیر و بدان مجلس کشان که سر آن میخورم آن می خوشان به نام خدایی که در همه جا یار و یاور ماست در آغاز دوشنبه سیام شهریور ماه ۱۳۴۳ فرزندی در خانواده دیده به جهان گشود که در دوران کودکی در یک اتاق ۳ در ۴ ا خانواده خود زندگی میکرد این خانه که دارای سه خانواده دیگر در آن زندگی میکردم پدرمون به علت بیماری که در دوران کودکی داشت تقریباً نیمی از بدنش فلج بود ما در یک خانواده چهار نفری زندگی میکردیم که برادر بزرگمان شادروان علیرضا فاضل و خواهرمان فاطمه فاضل و برادر کوچکمان مرتضی فاضل بودند در کنار خانهمان سه چهار تا خانه بالاتر خانه وهرمهمان شوهر عمهمان بود ما در محله به نام به نام محل آقا ندگی میکردیم اکثر خانههای آنجا قدیمی با کوچههای تنگ و بود چه در بعضی از قسمتهای آن ودرویی نمیتوانست داخل شود محل آقای محله آقا بزرگ شهرضا و شهرضا از ۷ محله تشکیل شده بود قسمتی از این محله مربوط به دراویش شهر زابل بودن که مرشد عارف چه قبل آن هم اکنون چه قبر آن هم اکنون نزدیک قبر شهید بزرگوار حاج ابراهیم همت سرداران بزرگ سپاه اسلام بود قرار دارد و بعد از فوت مرشد عارف به حاج نورعلی مرشد حاج گداعلی مرشد و هم اکنون مرشد حاج مسیح الله فرشاد از دبیران خوش سابقه و متولی مسجد و حسینیه تکیه محل آقا میباشد در محل آقا روحانی بزرگواری ندگی میکرد به نام حاج شیخ عبدالرحیم ملکیان و متخلص به اصح قمشهای که افتخار این محله و بلکه افتخار شهرستان و کشورمان بود و بیش از ۸۰ سال در این محله بیتوته نموده و به ارشاد و هدایت مردم یپرداخت اولین نمازی که یاد دارم به امامت این مرد بزرگ اقامه نمودیم در سال ۱۳۴۷ بود در اواخر عمر ایشان افتخار نصیری بین حقیر نصیب این حقیر و جمعی از دوستان شد و فیلم این مرد الهی فیلم نماز جماعت این مرد الهی تهیه و در معرض عموم مردم و در اینترنت اینترنت پخش شد دوران کودکی را در این دوران کودکی را در این محله و با برادر بزرگم پسر عمو پسر عمهها و پسر عموها سپری نمودیم مادربزرگمان تعداد گوسفند داشت و صبح به صبح وسفندها را میبردیم در محله و وپانی آنها را به صحرا میبرد و بعد از ظهر وسفندها را برمیگرداند شادروان بانو سلطان که خانم بسیار شجاع و دلسوزی بود و پدربزرگمان شادروان مشهدی علی که از افراد با فکر دانا و فهیم محله بود به طوری که در سال ۱۳۴۰ چه کسی فرزندش را ه مدرسه نمیفرستاد دو نفر از فرزندانشان را به تحصیل برد که در سال و در آن زمان خیلی مهم بود و هنوز هم مردم و اهالی محله کر خوبیها و اوصاف پسندیده شهد علی را میکنند یکی از اجداد ما به نام مشهد صادق بود که ایشان زمین مسجد و تکه بود در حدود ۴۰۰ سال قبل مسجد و تکیه را وقف میکنند وی دارای ۶ پسر بوده که اکنون یکی از مساجد بزرگ شهرمان باشد زندگی در دوران کودکی با مشقت و سختی و با داشتن پدری که توانایی کار نداشت زندگی در اتاق کوچک و نداشتن امکانات را شروع کرد کم کم بزرگ شدیم اطراف خود را دیدیم زندان عموها و عمهها با هم بازی میکردیم شوق تفریحمان در کوچه و بازی با بچههای محله کمکها و کمکها و مساعدتهای عموهای بزرگوار امام به ویژه آقای مظاهر دلسوزیهای عمه بزرگوار ما و شوهر عمه عزیزمون حاج فرج الله درخشش که راننده اشینهای بزرگ بود و خانواده نسبتا پرجمعیتی را داره میکرد متاسفانه در اواخر عمر شوهر عمه و عمه بزرگوار ما حادثه دلخراشی برای فرزندشان محسن درخشش به وجود آمد که قلب همه را داغدار کرد پس شاید یکی از لایل فوت اینها همین فوت آقا محسن عزیز بود ایشان از اساتید بزرگ دانشگاه بودند که در رشته ریاضی ید طولایی داشتم خاطرات بسیار زیادی از مادربزرگ پدرمان داریم که زن بسیار دلسوز و مهربان بود سال اول دبستان با مادرم مرحوم اباذری مرحوم اباذری برای ثبت نام به مدرسه شاه آبد شاه رفتیم چه الان انصارالحسین و ثبت نام کردیم اهرا نمید ظاهرا نمیدانم چگونه شد که پرونده من گم شد و مجبور شدم دوباره به مدرسه حکیم اسدالله بروم مدرسه حکیم اسدالله واقع در پشت بیمارستان صاحب الزمان و دارای ۵ کلاس درس بود و از درب حیاط وارد مدرسه میشدیم مدیر مدرسه آقای مصدق بودند که از دبیران و فرهنگیان خوشنام یباشد من زندگینامه این فرد را در وبلاگ خود قرار دادم مدیر دبیرستان آقای عطاالله زمانزاد بود اخلاق و متانت بسیار خوب این فرهنگی بله که بعدها متوجه شدیم که ایشان از خطاطان مشهور و هنرمند و شاعران شهرمان بود و فرزند ایشان نیز به نام بهنام زمانزاد ز شاگردیهای ما بود که الان دارای دکترای میکروب شناسی در شهرک کرد است از آن روزها خاطرات زیادی ندارم ولی اخلاق بسیار نیکوی آقای زمانزاد و معاون ایشان آقای راد بود ادم میآید که روز اول جهت معرفی آقای راد در صف صبحگاه گفت که من با این آقای راد ر روز در زنگهای راحت دست در دست یکدیگر در
یکی از افتخارات اینجانب این بود که در زمان مدیریت دبستان حکیم اسدالله بنده در کلاس اول در این مدرسه با مدیریت ایشان مشغول تحصیل شدم ان سا ل هنوز از اداب مدرسه همه وهمه را وامدار این مرد بزرگ می دانم آموزگاران مدرسه در آن زمان مرحوم بحرینی آقای فرزانه آقای شماعی اقای مصدق
بودند این مدرسه درکنار دبیرستان نظام وفا که هم اکنون به نام شهید یاوری تغییر نام نموده است قرار داردمدرسه حکیم اسداله با قدمت بسیار هنوز پذیرای دانش آموزان می باشد بعد از بازنشستگی آقای مصدق از این آموزشگاه مرحوم زمانزاد مدیریت آموزشگاه را به عهده گرفت
از معلمان آن زمان آقای شمایی معلم کلاس سوم بود که بعدها منع افتخار همکاری با ایشان را در دبستان ۱۷ شهریور داشتم کلاس پنجم را آقای فرزانه به عهده داشت که البته بعداً مشاور دبیرستان شد آن زمان تنبیه بدنی بسیار رایج بود و ظاهراً اجب بوده است چون هر موقع که ما درس نمیخواندیم در کلاس پنجم دو نفر دانش آموزان میآوردند و یک فلج ا به پایمان میبستند و با چوب کف پایمان میزدند به ویژه آنچه کلاس پنجم گل سرسبد کلاس مدرسه بود و نگارنده نیست از برکت این بیهها بینصیب نشده بعدش خوب به خاطر دارم که معلمان مجبور بودند به هر صورتی شده مطالب را به دانش آموزان آموزش دادند تا در امتحان رتبه خوبی به دست آورد برادرم که دو سال از من بزرگتر بود در همان مدرسه درس میخو ند یادم هست من روز مداد نداشتم و جهت گرفتن مداد به کلاس رفتم و او را با اسمی که در خانه صدا میزدیم صدا زدم ه بچهها کلی خندیدم روزگار بسیار عجیبی بود قتی مشکلی در رابطه با درسمون پیش میآمد پیش عمویمان مظاهر بصیرت میرفتیم مشکلات درسی مان را از ایشان میپرسید ولی ولی با اینکه با ایشان امتحان داشتی و درس و درسی را با ایشان داشتیم ایشان حتی یک راهنمایی ر رابطه با امتحان با ما نمیکردند دو خواهر کوچک نیز داشتیم که در دوران کودکی به فاصله دو روز از دست دادیم و مادربزرگمان آنها را قوس داد غسل داد و عمویمان آنها را به قبرستان برد فوت مادربزرگمون نیز از خاطرات که در ذهن ما به یادگار مانده است ادم میآید حدود ۶ الی ۷ سال داشتم که گفتم مادربزرگتان فوت کرده در این سالها در تابستان به خاطر اینکه ر کوچهها کمتر اذیت کنیم مادرمان ا را به موازهای مغازهای آقای حسین شایسته بود که هم اکنون نیز مواظب پابرجاست از خاطراتی که از این مغازه دارم یک خاطره تلخی که روزی آقا حسین بچه خردسالش را به من سپرد تا آن طرف خیابان جهت کاری برود و من چون سنم کم بود غفلت کرده و فرزند او بدون توجه به وسایل نقلیه به آن طرف خیابان رفت و و با تصادف عجیبی روبرو شد راننده یک خانم پزشک بود که در حد توان خود کمک زیادی به فرزند استاد ما کرد و او را از مرگ نجات داد مغازه دارم اتوی بزرگی در مغازه بود و شب ما من یادم رفت که اتو را خاموش کنم و روی میز قرار دادم و چون میز چوبی بود میز سوراخ شد و به اندازه یک اتو یسوخت صبح که آمدیم مغازه دیدیم اتو روی زمین افتاده و از برق بیرون آمده که خدا را خیلی شکر کردی که اتفاقی بیشتر نظیر آتش سوزی پیش نیام از خاطراتی که در این دوران دارم روبروی بانک ملی بود و من خیارشور را خیلی علاقه به اون داشتم دو ریال داشتم آن را به مغازه دار دادم و گفتم خیارشور بدهید ایشان پول را گرفت و در جوب روبرو پرت کرد من ناامید شدم و دنبال پول در کنار پیاده رو یگشتم که خانمی را دیدم مقدار زیادی خیارشور خریده بود و در پلاستیکی گذاشته بود و به من هدیه داد هنوز بعد از ۵ دهه هنوز رزو میکنم این خانم را بشناسم و به گونهای محبت او را جبران نمایم
آخرین روز شهریور ماه 1343 در خانواده ی مذهبی به دنیا آمدم
در سال 1350 وارد دبستان دولتی شدم و دوره راهنمای را در مدرسه
راهنمایی کورش کبیر که بعدا" به نام شهید بزرگوار بهشتی نام گرفت
مشغول تحصیل شدم و در ایام تابستان نیز به بنایی و خیاطی روی
می آوردم در سال 1361 دیپلم تجربی را اخذ نمودم و در همان سال به
عنوان دانشجو ی رشته آموزش ابتدایی در تربیت معلم شهید رجایی اصفهان پذیرفته شدم و در ضمن دانشجویی سعادت
خدمت بیش از 45 روز در جبهه های حق علیه باطل به عنوان امور تبلیغات را داشتم در سال
363 1 فارغ التحصیل شدم و در ناحیه 2 اصفهان مشغول تحصیل خدمت
شدم اولین سال خدمتم در دبستا ن حسن آباد قهاب اصفهان به عنوان
آموزگار مشغول بود وسال بعد به عنوان مدیر دبستان خدمت نمودم
د رسا ل 1369 وارد دانشگاه شدم و در رشته علوم تربیتی تحصیل
نمودم ودر سال 1371 به دنبال تغییر رشته ضمن اخذ فوق دیپلم
علوم تربیتی علاقمند به رشته ادبیات شدم
درطول خدمت 5 سال کلاسهای چند پایه را
اداره نمودم در سال 1368 به مدت یک
سال در روستا های جمبزه و هونجان منطقه دهاقان تدریس نمودم و
درسال بعدبا مجددابه ناحیه 2 آموزش و پرورش اصفهان برگشتم در سال 1371 به صورت انتقال دایم وارد
شهرضا شدم ودر دبستان 17 شهریور مشغول تدریس شدم ودر سال 1372
با معرفی معاون مالی وقت اداره و وموافقت رئیس اداره آموزش وپرورش به سمت مسئول دبیرخانه آموزس وپرورش شهرضا
انتخاب شدم ود ر همان سال ازدواج نمودم و هم اکنون دارای دو فرزند میباشم در سال 1375 با توجه به علاقه به روابط عمومی کارهای مربوط
به روابط عمومی این دو پست را تواما انجام دادم تا در
سال 1380 با پیشنهاد
آقای محمد مطیعی مدیر دبیرستان وهماهنگی آقای احمد ملکیان معاون پرورشی وقت شهرستان شهرضا
به سمت معاون پرورشی
دبیرستان علی ابن موسی الرضا (ع) انتخاب شدم ود ر سال 1381
مسئولیت روابط عمومی را از به عهده گرفتم وپس از 4 سال فعالیت
در سال1384 در قسمت کارشناسی فرهنگی هنری کار خود را ادامه دادم وبه دنبال سابقه طولانی در قسمت مختلف اداره و اصرار خودم
تصمیم گرفتم تا به مدرسه باز گردم
وبه دنبال پیشنهاد آقای ناظم مدیر دبیرستان
شهید زمانی به عنوان معاون پرورشی وتربیت بدنی دبیرستان شهید
زمانی انتخاب شدم از اتفاقات بسیار خوب آشنایی با جناب آقای ناظم مدیر دبیرستان شهید زمانی وقبلا مدیر پیش دانشگاهی شهید همت بود که هرکجا هست خدا حفظش کندوسپس بانظر لطف مربیان ارجمند دوره متوسطه شهرستان و سرگروههای پرورشی استان اصفهان
به عنوان سرگروه امور تربیتی متوسطه شهرضا و استان اصفهان انتخاب شدم
و در کنار
همکار گرانقدر سرکار خانم عابدیان از نیروهای توانمند استان اصفهان مشغول خدمت میباشم موفقیت های
خود را مرهون خدای بزرگ والطاف او میدانم وبس البته
مادر وبرادر بزرگترم آقای علیرضا فاضل و عموهای بزرگوارم آقایان مجتبی صدرایی و مظاهرت بصیرت نقش بسیار مهمی در تشویق وترغیب به درس داشتند
همچنین در دوران معلمی تلاش های همسرم که خود ازفرهنگیان می باشدو همکاران بزرگوار آقایان سید زین العابدین رهنمایی اصغر
پورشریف مصطفی کافی محمد حسین سبزواری و حسن
گرامی و غلامرضا جهانشاهی درزمان فعلی آقایان محمد مهدی ملجایی وشیبانی وتمامی مربیان و فرهنگیان شهرستان شهرضا باعث پیشرفت اینجانب شده در طول خدمت خودم بیش از20 نشریه با تیراژ بالای 1000 نسخه چاپ نمودم
در طول خدمت خود 7 دوره با نهضت سواد آموزی همکاری نمودم که حاصل آن قبولی بیش از 200 نفر از نوسوادان در کلاس های نهضت سواد آموزی بود
چاپ عکس بیش از هزاران نفراز دانش آموزان در نشریات حضور بیش از دو دهه در کلاس درس حضرت آیت اله صالحپور وتلاش در نامگذاری 3 واحد آموزشی به نام علمای بزرگ شهرمان ویک مرکز علمی بنام یکی از دبیران از الطاف خداوند به این حقیر بوده است
فواید کوهنوردی باعث تقویت سیستم قلبی عروقی، افزایش انرژی و نشاط، تقویت عضلات و بهبود تناسب اندام می شود، کاهش استرس و اضطراب، افزایش تمرکز و بهرهوری، حس موفقیت و اعتماد به نفس از دیگر برکات کوهنوردی می باشد
اینجانب حبیب الله فاضل بازنشسته آموزش و پرورش حسب صدیق دوشت عزیز اقای ایت اله صالحپوربیش صدها بار روزهای جمعه از سال ۱۳۶۰ تا سال
۱۳۷۰به طور مستمر با دوستان زیادی کوههای شهرضا می رفتیم یکی از آنها کوه دامزاداست که
در حدفاصل شرقی شهرضا رشته کوهی از کوههای زاگرس به نام «دامزاد» یا در گویش محلی «دُملا» قرار دارد. طول این کوه از شمال به جنوب 30 کیلومتر و از مشرق به مغرب 25 کیلومتراست و حدود 1850 متر از سطح دریا ارتفاع دارد.
این کوه دارای سه چشمه به نامهای چشمه لوی، چشمه سیب و چشمه آب دروغ زن ویک غار به نام غار شاه قنداب است که این غار در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی شهرضا قرار دارد.
منار یا مناره که در قدیم به آن چراغدان می گفتند در بالای این کوه است
در دوران پیش از اسلام مناره یا میل راهنما را برای راحتی مسافران میساختند.
همچنین مناره یا میل، پیامرسانی است
در واقع یک مناره، نمونهای با کاربرد بَعدی مورس و تلگراف است
بیشتر میلهای ایران متعلق به سدههای چهارم تا ششم. است
بلندترین نقطه کوه دامزاد در شهرضا ۲۲۵۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و میل دامزاد بر فراز این ارتفاع، دارای ۲.۵ متر ارتفاع و ۱.۵ متر قطر است،
کوه شاه رضا کوی شتری وکوه امامزاده شاه سید علی اکبر نیز از کوهای بود که به کرارمیرفتیم در این میان با دوستان زیادی به کوهپیمایی میپرداختیم از جمله آقایان صدیقیان حجت الاسلام حسین اسماعیل پور و شهید والا مقام مهدی طالبیان و حبیب الله یوسفیان و حاج آقا محمدرضاسماعیل پور بودند
البته با تعدادی از افراد کوههای پشت گردنه پوده را با اردوهای
به صورت گروهی رفتیم با تعدادی از همکاران از جمله آقایان محمد مطیعی شهریار اباذری حبیب الله تاکی شادروان رحمت اله انور محمد تقدیسی نیز به کوههای یاسوج سی سخت رفتیم و با همکاران آموزش و پرورش اقای سید مهدی فاطمی علی مهاجری محمد حسین سبزواری کوههای پادنا رفتیم کوههای اسفرجان و هونجان نیز چند ین نوبت کوهپیمایی کردیم کوههای بالای مدینه العلم که سنگ های آن جرقه می زد را چندین نوبت با تعدادی از دوستان رفتیم حبیب اله فاضل
متولد ۱۳۴۳
فصل تابستان باید همواره یادآور حس و حال خوب دانش آموزان برای تجدید روحیه باشد تا بتوانند سال تحصیلی جدید را با آرامش بهتری شروع کنند یکی از دغدغههای اولیادانش آموزان این است که فرزندانشان در تابستان در کجا ثبت نام کنندچون اولیا دوست دارنندتقویت جسم و سلامت دانشآموزان با هم در تابستان انجام شود تشکیل کلاسهای اوقات فراغت صرفاً به منظور پر کردن اوقات فراغت دانش آموزان نیست بلکه باید نگرش موضوع تغییر کند چون انسان با تقویت بعد جسمانی و عاطفی و روانی و اجتماعی کامل میشود مسجد بنی هاشم واقع در خیابان نامجو همانند سنوات در سال تحصیلی ۱۴۰۱ اقدام به تشکیل کلاسهای اوقات فراغت جهت نونهالان منطقه نمود که با همکاری مدرسه امام فر و مدرسه شهید مظلوم کار انجام شده روزهای تشکیل این کلاس شنبه تا چهارشنبه میباشد در این کلاسها دانش اموزان ورزشهای رزمی واشنایی بافضاهای مجازی بازدید از حوزههای علمیه و استفاده از استخر و آموزش مداحی و نویسندگی و داستانهای قرآنی اشنامی شوند استفاده دانش آموزان با وسایل ورزشی در محیط مسجد زمینه جذب و علاقه بیشتر آنان را نشان میدهد کلاسها که هر روز به نماز جماعت در این ماههای شریف به سخنرانی و مداحی ادامه مییابد فوتبال دستی و میز پینگ پنگ وسیلههایی است که در مسجد امکان بازی با آن فراهم شده است و وسیلههایی هستند باعث میشوند دانش آموزان با ذوق و شوق زیادتری به شرکت در کلاس ها داشته باشند تشک بزرگ رزمی در کف حیات مسجد آماده شده است تا دانش آموزان بتوانند در کلاسهای رزمی استفاده کنند و هم در اوقات فراغت نسبت به کشتی با همدیگر اقدام کنند یکی از ابتکارات دیگر مسجد حضور دانش آموزان و نونهالان جهت اذان و مکبری نمازهای جماعت می باشد به طوری که دانش آموزان از یکدیگر سبقت میگیرند و دوست دارنندمکبر و موذن مسجد باشندحضور دانش آموزان از سن 7سال تا ۱۷ سال است و دانش آموزان بزرگتر کمک به دانش آموزان خردسال میکنندتا در موقع مکبری بتوانند با خیال راحت این کار راانجام دهند صبر خویشتنداری امام جماعت و مردم در اشتباهات احتمالی کودکان ستودنی است کمک کردن دانش آموزان در پذیرایی چای شیرینی در مسجد از سنتهای خوب این مسجد میباشد که این عمل باعث همکاری گروهی فعالیتهای اجتماعی میباشد بازیهای گروهی از بازیهایی است که دانشآموزان علاقه زیادی به آن دارند و در محیط صمیمی در کنارهم جمع میشوند و دایرهای را تشکیل میدهند و بازی ها را انجام میدهند و حس اعتماد به نفس و علاقه به کارهای گروهی و و حس خوشحالی در آنها افزوده میشود پای درس استاد حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا روحانی امام جماعت مسجد از کلاسهای دیگر این مسجد میباشد علاقمند ی ایشان به دانش آموزان و گذاشتن وقت برای این نونهالان و مطالب زیبا داستانهای قرآنی برای دانش آموزان اوقات شیرینی را به همراه دارد روحانی بزرگوار در طول سال بیش از هزار نماز جماعت در این مسجد سه نوبت برگزار میشود و مردم به عشق اهل بیت در طول سال چندین نوبت متوالی غذاهای به عنوان تبرک به همه حضار مسجد اهدا میکنندآقای خضرایی که مسئول مسجد بنی هاشم میباشد در روز شاید گاهی اوقات تا ۱۰ ساعت نیز در مسجد حضور فعال دارد و تمام امکانات را آماده میکند تا مردم خوب مسجد از این پایگاه دینی استفاده کند کلاسهای رزمی در محیط مسجد جذابیت زیادی برای دانش آموزان دارد آنها با رزمهای دفاعی اشنا میشوند و یکی دیگر از امکانات خوب این کلاسها حضور دانش آموزان در مدرسه با عظمت امام خمینی ازگل میباشد این مدرسه علمیه خیرساز میباشد فضای بسیار خوبی برای تحصیل ورزش و تذهیب می باشد دانش آموزان ابتدا با وسیله نقلیه این مسافت را طی میکنند ووارد مدرسه میشوند و از کلاس درس حاج آقا مقدمی پیرامون سبک زندگی و فضاهای مجازی استفاده میکنند این مدرسه با مدیریت حاج آقا صدیقی امام جمعه موقت تهران می باشدوبعضی از طبقات آن به ۷ طبقه میرسد دانش آموزان در این مدرسه علاوه بر اموزش با وسایل ورزشی در آنجا استفاده میکنند و لحظات شادی را برای خودودوستان به ارمغان میآورند بچهها در این روز به علت مسافت زیاد در ماشین به اجرای برنامههای شاد در زمان اذان به شروع به اذان و مداحی سرود میپردازنند انشالله امید است تعدادی از دانش آموزان جذب این مدارس علمیه شوند از دیگر کلاسهای پایگاه کلاس مداحی و سرود می باشد که توسط استاد عزیز آقای محمد بیگی که سه نسل او یعنی پدر و پدر بزرگ او از مداحان خوب تهران است برگزار سرود دسته جمعی توسط دانش آموزان و مداحی از دیگر برنامههای این استاد عزیز میباشد حضور پا ارزشمند و توانمند استاد سید مهدی سیف از اساتید ارجمند آموزش و پرورش و دانشگاه که عمر خود را عمر خود را صرف قرآن نمود و درسی مولف کتابهای درسی از دوره ابتدایی راه متوسطه اول و دوم می
باشد برگ زرین َبر افتخارات کلاسهای اوقات فراغت افزوده میشود این استاد بزرگوار که با صبر متانت و با اخلاق پسندیده زمینه جذب دانش آموزان عزیز قرآن را فراهم میآورند و کمک و
همراهی اقای حضرایی مسجد بنیهاشم در اهدای جایزه به صورت نقدی به دانش آموزان باعث میگردد تا دانش آموزان با ذوق و شوق بیشتری در این کلاسها حضور به هم رسانند هم اکنون بیش از ۱۸ میلیون از دانش آموزان سراسر کشور از کتاب این استاد عالیقدر به عنوان یکی از کتابهای درسی بهره میبریم این جلسه که گاهی تا پاسی از شب و بیش از 5ساعت طول میکشد و ایشان با صبوری تمام و وقت گذاشتن جهت تصحیح قرائت قرآن مجید مینماید
خاطراتی از دوران روابط عمومی
وقتی فکر می کنم بیش از یک دهه در مسئولیت روابط عمومی با چه فراز ها ونشیب هایی مواجه بودم قبل از سال 1372 روابط عمومی با آقای حاج علیرضا بهاری بود و بعد چند ماهی اقای بدیع اله صدری عهده دار روابط عمومی بودند وبعد به صورت کمیته ای برگزار می شد از سال 1374 عملا کارهای روابط عمومی را در زمان برادر عزیز آقای سید زین العایدین رهنمایی بعد از ایشان نیز کار روابط عمومی را بنده انجام می دادم در آن زمان دانش آموزان ممتاز فرهنگی جوایزی برای آنان در نظر گرفته می شد و مسئول توزیع آنان به عهده روابط عمومی بود هر سال بیش از 2000 دانش آموز شامل این طرح می شدند جلسات زیبای برای آنان برگزار می گردید یکی دیگر از کارهای که روابط عمومی هماهنگی آن را به عهده داشت دیدار با تعدادی از پیش کسوتان فرهنگی اولین دیدار در زمان آقای محمد علی یزدان پناهی بود که دیدار با شادروان استاد غلامرضا طاهراستاد دانشگاه و نویسنده و محقق بود جمعی از فرهنگیان در این دیدار حضور داشتند در این زمان شورای نام گذاری شورای فعالی بود اولین اسمی که بسیار تلاش کردیم یاد مرحوم مسیح اله جمالی و آقایان محمد حسین سبزواری و حاج ابراهیم یوسفیان بخیر اینها خیلی تلاش کردند تا نام حضرت آیت اله حاج شیخ عبدالرحیم ملکیان بر سر درب یکی از مدارس بزرگ نصب شود بسیار خاطره خوبی بود خود معظم له نیز در جلسه افتتاحیه نیز شرکت کردند و سخنرانی خوبی بیان نمودند از آن زمان هنرستان شهرضا به نام هنرستان ناصح قمشه ای نام گذاری شد زمان سید بزرگوار آقای سید مهدی فاطمی نیز یک پژوهش سرا به نام استاد غلامرضا طاهر نام گذاری گردیدحتی مسئول وقت آن پژوهش سرا نیز راضی به این نام گذاری نبود ولی بالاخره با کمک و مساعدت دوستان زیادی علی رغم مخالفت های مکرر نام این مرد بزرگ در سر درب پژوهش سرا نصب شد و با حضور خود استا د نیز افتتاح گردید کار دیگری که دراین زمان خیلی جالب بود دیدار با تعداد زیادی از پیشکسوتان که هر کدام خاطرات زیادی داشتند دیدار با خانم کودک از اولین معلمان زن شهرضا بود خاطرات زیادی از آن ایام داشت این خانم بزرگوار با چه مشکلاتی ومشقات به تعلیم تربیت افراداین شهر پرداخت و این اولین باری بود که از او یاد شده بود مسن ترین معلم مرد این شهر آقای ایرج بود
مرحوم ایرج در سال 1346 بازنشسته شده بود دیدار با این معلم و ذکر خاطرات او از آن دوران و جنگی که در آن زمان در اسفرجان اتفاق اقتاد و حقوق او که در سال 1307 برابر با 25 ریال بود و فرزندان او که همگی بازنشسته شده بودند بسیار جالب بود که آقای ایرج برادری داشت که او هم در سال 1355 بازنشسته شده بود و یکی از شاگردانش مرحوم ریحان شاعر شهیر شهرمان بود و آقای ایزدی و فاطمی نیزشاگردان استاد ریحان بودند و همه در یک جلسه بودند زمان افتتاح موزه آموزش و پرورش استان اصفهان نیز از آقای ایرج دعوت شد و با ایشان به اصفهان رفتیم خانم مفتون پور نیز یکی دیگر از معلمانی بود که با آقای فاطمی به دیدار ایشان رفتیم شاید 90 درصد از عکسهای که برادر بزرگوار آقای آقاخانی مسئول تحقیقات آموزش و پرورش شهرضا در مجلات چاپ می کنند از منزل خانم مفتون پور که توسط مرحوم صهبا همسر ایشان گرفته شده بود، می باشد و به صورت امانت تحویل این حقیر شد و 2 سری کامل از آن چاپ نمودم و یک سری از آن به موزه اصفهان فرستادم و یک سری نیز در اداره گذاشتیم مرحوم صهبا از سال 1285 نیز عکس های داشت که بسیار جالب و نادر بود
دیدار با استادان شعر و ادب استاد آشفته و پریش چند نوبت به دیار این عزیزان می رفتیم و از حضوراین عزیزان و اشعار آنان بهره می جستیم هر بار می رفتیم خاطرات جالبی داشت که در فیلم های اداره موجود است در اکثر جلسات از اشعار زیبای آنان در مجالس رسمی آموزش وپرورش با صدای خوشان استفاده می کردیم
در طول خدمت خودم بیش از40 نشریه با تیتراژ بالای 1000 نسخه چاپ نمودم
چاپ عکس بیش ازصدها نفراز دانش آموزان در تنها نشریه هفته نامه شهرضا ونشریه ائینه تلاش آموزش و پرورش از اقداماتی بود که این حقیر انجام داده ام
در آخرین سال های دوران خدمت در آموزش وپرورش تلاش برای انتخاب و نامگذاری دو واحد آموزشی به نام حضرت حجه الاسلام حاج غدیر علی ممیز و شیخ مرتضی عظیمی انجام دادم که در زمان آقای حسام دهقن
7 آغاز به کار وشروع دوره نوین آموزش وپرورش در روستا می باشد دراین سال آموزش به سبک جدید وکلاسیک در روستا آغاز می گردد که راه را برای تحصیلات رسمی دانش آموزان هموار می سازد
قبل از اینکه مدارس به سبک جدید درروستا آغاز به کارکند در اسفرجان یکی دو مکتب خانه وجود داشت که در آن مکتبها دانش آموزان به یادگیری قرآن وبعضی ازدروس دیگر میپرداختند تازه امکان استفاده برای همه نیز وجود نداشت و فرزندان از همان ابتدای کودکی به همراه پدر وبسته به تواناییشان در آن سنین به کار اشتغال داشتند ومعمولا مشاغل پدررا پیشه می ساختند مثلا اگر کسی پدرش نجار بود اوهم از همان ابتدا درکنار پدر به یادگیری شغل پدر مبادرت می ورزید یا دختران به قالیبافی ویا کارهایی که بیشتر به عهده مادران بود اشتغال داشتند درسال 1307 همزمان با شهرضا که نزدیک ترین شهر به روستای اسفرجان است اولین مدرسه به سبک آموزش وپروش جدید آغاز به کارکرد مدرسه هاتف درمنزل آقای علی اکبر اعتضادی در محله میان با دو کلاس با 14نفر دانش آموز وبا مدیریت شخصی به نام ناطقیان که اهل اصفهان بود ویک خدمتگزار کارخود را آغاز کرد درسال 1309 مدرسه مذکور4کلاسه شد تاسال 1310 که آقای علی اصغر ایرج که در آن زمان معلم بود به استخدام رسمی آموزش وپرورش در آمده بود به عنوان مدیر مدرسه هاتف اسفرجان درمحل جدید که قبلا حسینیه بود ومراسم مذهبی عزاداری در آن برگزار میگردید با 4کلاس و36نفر دانش آموز بکار ادامه داد درسال1315دبیرستان کاوه به مدیریت آقای ایرج راه را برای ادامه تحصیل دانش آموزانی که پس از فراغت از تحصیل برای ادامه تحصیل مجبوربودند به شهرضا یا اصفهان بروندویا ترک تحصیل نمایند بازکرد تاسال 1344آقای ایرج مدیر دبستان هاتف که6کلاس داشت ودبیرستان کاوه اسفرجان بود که دراین سال نامبرده با34سال سابقه خدمت به فرهنگ و آموزش وپرورش روستای اسفرجان بازنشسته شد وسرانجام در سال 1380 باسابقه ترین فرهنگی استان اصفهان در سن 104سالگی به رحمت ایزدی پیوست روانش شاد باد
+ نوشته شده در چهارشنبه چهارم دی ۱۳۹۸ ساعت ۲:۳۰ ب.ظ توسط حبیب اله فاضل | نظر بدهید
بانو اباذری در سال 1318 در خانوادهای مذهبی بدنیا آمد
بانو اباذری در سال 1318 در خانوادهای مذهبی بدنیا آمد پدر ایشان میزرا علی محمد اباذری کشاورز بود که خود از راه کشاورزی امرا معاش می کرد ایشان در سال 1336 با حیدر علی فاضل ازدواج نمود که حاصل ازدواج سه پسر ویک دختر بود که فرزندان آن همگی فرهنگی هستند در منزل علی محمد از دوران کودکی روضه برپا بود و روحانیون سر شناس نظیر حاج اقا فضل اله حجازی و اخوانش در روضه شرکت ومنبر می رفتند و منزل ایشان محل روضه های هفتگی بود وبانو اباذری وخواهرش در این روضه ها کمک می کردند وروضه های امام حسین برکت خاصی به زندگی انها داده بود بانو اباذری با توجه به اینکه شوهرش در دوران کودکی بیمارشده بود بار خانواده را هم به عنوان پدر و هم به عنوان مادر به عهد گرفت و در آمد پایین توانست فرزندانش را به مدارج عالی برساند یکی از فرزندان ایشان علیرضا فاضل متولد1341 که از پایان دوره ابتدایی علاوه بر تحصیل در بازار نیز به کسب تجارت می پرداخت و در تابستان نیز به کارگری مشغول بودعلیرضا فاضل با خانواده بزرگوار و زحمت کش شادروان مشهدی عبدالرسول خان احمد آشنا شد و با یکی از دختران ایشان که از فرهنگیان شریف بود ازدواج کردپدر خانم ایشان از متدین و زحمت کشان محله سرتحت ولی عصر غربی بود که حاصل ازدواج یک دختر به نام نفیسه و یک پسر بنام محمد مهدی فاضل که اولی در بانک تجارت و دومی در آخرین سال تحصیل در دبیرستان شاهد امام خمینی می باشد علیرضا فاضل بیش از دو دهه در منطقه دهاقان مشغول تدریس بود و پس از آن به شهرضا منتقل شد و در زمان ریاست محمد حسن سنایی به کارشناسی پشتیبانی منتقل شد و در این زمان زحمات زیادی در زمینه استخدام فرزندان فرهنگی انجام داد بگونه ای که بالای100 نفر از فرزندان این خطه به استخدام اموزش و پرورش در آمدند تلاش وصف ناپذیر ایشان در جذب بودجه برای فعالیتهای عمرانی و پرورشی مثال زدنی بودویکی دیگر از فرزندان ایشان حبیب اله فاضل نیز به تاسی از برادر خود و ناچارا در سن کودکی به کار و کارگری پرداخت و از سن 11سالگی علاوه بر درس خواندن چند سالی در مغازه شادروان زنده یاد رمضانعلی نادری کار می کرد مرحوم نادری از افراد متدینی بودکه مسئول شورای شهر و کارمند مخابرات و جز سرشناسان شهر بود دیگر فرزند بانو اباذری مرتضی فاضل متولد1354 که ایشان نیز تا سطح دکتر در بهترین دانشگاه علامه پذیرفته و مدرک دکتر ای مشاوره را کسب نمود تولد مرتضی در سال 1354 تقریبادر زمانی رخ داد که ناملایمات زنگی تقریبا کوتاه شده بود یکی دیگر از فرزندان بانو اباذری فاطمه فاضل بود فاطمه نیز به تاسی از برادرانش شغل معلمی را انتخاب نمود و با یکی از سادات بزرگوار سمیرم بنام سید ملک
قایم مقامی ازدواج نمود که حاصل ازدواج 3 فرزند دو دختر و یک پسر که پسر ایشان دانشجوی فوق لیسانس مشهد و خواهرش دبیر ورزش و اخرین آنها دانشجوی کاشان می باشد حبیب اله فاضل از سال 1352همزمان با تحصیل در مدرسه راهنمایی کورش به کار نیز مشغول بود بطوری که در فواصل سال هایی که سن ایشان کمتر از 11 سال بود تدریس به فرزندان شادروان رمضانعلی نادری را برعهد ه داشت و تا زمان اخذ دیپلم علاوه بر تحصیل مشغول کارگری بود از مهمترین استادان بنایی که با او بودند آقایان حاج رضا خاکسار برمکی –عوض کاردی برادران کافی و اخوان باقی بودندو شغل کارگری تا زمان اخد دیپلم ادامه یافتاو این دوران را از سخت ترین دوران زندگی خود یاد می کند در فواصل دهه 1350با کمک استاد شیرافکن و با مساعدت عموی بزرگوارمان اولین حاج جتبی صدرایی خانه تازه ساز با فروش باغی که از ارثیه پدر بزرگوارمان به ارث رسیده بود ساخته شده این خانه با کارگری دونفر از متدین محله مان آقایان سیدیداله سیدی فر و مشهدی کریم در مدت سه ماه ساخته شد و یکی از بهترین آرزوهایمان جامه عمل پوشید استاد عزیز و بزرگوارمان استاد مظاهر بصیرت نیز علاوه بر استادی در دبیرستان و راهنمایی کمک زیادی در تربیت فزندان داشت وی فردی مقید سخت کوش و دلسوز بود پس از اخد دیپلم تجربی با مشقات زیاد در سال 1361 بلافاصله در تربیت معلم شهید رجایی اصفهان قبول شد و پس از دو سال تحصیل در این راهی شغل معلمی شدم د ر سال 1372 با خانوادهی مذهبی متدین که یکی از کارکنان زحمت کش دلسوز شهرداری بود آشنا شد اسماعیل گلابی ( ناظری ) و با یکی از دخترانش که از دانشجویان ممتاز بودازدواج کردم که ایشان جز فرهنگیان شریف نفرات برتر استان در رشته مشاوره بودند حاصل ازدواج دو دختر به نام فهیمه و فرنیا که اولی فوق لیسانس دانشگاه تهران و دومی کلاس هشتم دبیرستان دوره اول حضرت معصومه شاهد منطقه 7 تهران میباشد حبیب اله فاضل پس از یک دهه تدرس در آموزش و پروش ناحیه 2 اصفهان به 80 کیلومتری جنوب اصفهان منتقل شدم و پس از یک سال مسئول دبیرخانه آموزش پرورش و کارشناس روابط عمومی و فرهنگی و هنری منصوب شد نزدیک دودهه در قسمت های مختلف آموزش و پرورش بود در این زمان بیش از 40 ویژه نامه برای آموزش و پرورش چاپ نمود و عکس هزاران دانش آموزان را در روزنامه هاچاپ کرد تا اینکه در سال 1387به دبیرستان شهید زمانی منتقل شد با سمت معاون پرورشی انتخاب شد و در همان سال به عنوان سرگروه پرورشی شهرستان و استان انتخاب شدکه 2 سال طول کشیدو سپس به افتخار بازنشتگی نایل شد و پس از آن مدت 5 سال بعنوان معاون دبیرستان غیر دولتی افق شغول کار شد و سپس راهی تهران شدو در دو دبیرستان شاهد جواالائمه و شهید مظلوم مشغول تدریس هنر و پیام آسمانی شدکه آقایان رضا طایفه خانی و حمید پیرانی و دکتر محمد ابراهیم علی نژاد نقش مهمی در تدریس ایشان در این مدارس داشتند
نمودم ودر سال 1371 به دنبال تغییر رشته ضمن اخذ فوق دیپلم
علوم تربیتی علاقمند به رشته ادبیات شدم
درطول خدمت 5 سال کلاسهای چند پایه را
اداره نمودم در سال 1368 به مدت یک
Habib:
زندگینامه حبیب الله فاضل ای دهندهها به فریاد رس تا نخواهی تو نخواهد هیچکس ست ما گیر و بدان مجلس کشان که سر آن میخورم آن می خوشان به نام خدایی که در همه جا یار و یاور ماست در آغاز دوشنبه سیام شهریور ماه ۱۳۴۳ فرزندی در خانواده دیده به جهان گشود که در دوران کودکی در یک اتاق ۳ در ۴ ا خانواده خود زندگی میکرد این خانه که دارای سه خانواده دیگر در آن زندگی میکردم پدرمون به علت بیماری که در دوران کودکی داشت تقریباً نیمی از بدنش فلج بود ما در یک خانواده چهار نفری زندگی میکردیم که برادر بزرگمان شادروان علیرضا فاضل و خواهرمان فاطمه فاضل و برادر کوچکمان مرتضی فاضل بودند در کنار خانهمان سه چهار تا خانه بالاتر خانه وهرمهمان شوهر عمهمان بود ما در محله به نام به نام محل آقا ندگی میکردیم اکثر خانههای آنجا قدیمی با کوچههای تنگ و بود چه در بعضی از قسمتهای آن ودرویی نمیتوانست داخل شود محل آقای محله آقا بزرگ شهرضا و شهرضا از ۷ محله تشکیل شده بود قسمتی از این محله مربوط به دراویش شهر زابل بودن که مرشد عارف چه قبل آن هم اکنون چه قبر آن هم اکنون نزدیک قبر شهید بزرگوار حاج ابراهیم همت سرداران بزرگ سپاه اسلام بود قرار دارد و بعد از فوت مرشد عارف به حاج نورعلی مرشد حاج گداعلی مرشد و هم اکنون مرشد حاج مسیح الله فرشاد از دبیران خوش سابقه و متولی مسجد و حسینیه تکیه محل آقا میباشد در محل آقا روحانی بزرگواری ندگی میکرد به نام حاج شیخ عبدالرحیم ملکیان و متخلص به اصح قمشهای که افتخار این محله و بلکه افتخار شهرستان و کشورمان بود و بیش از ۸۰ سال در این محله بیتوته نموده و به ارشاد و هدایت مردم یپرداخت اولین نمازی که یاد دارم به امامت این مرد بزرگ اقامه نمودیم در سال ۱۳۴۷ بود در اواخر عمر ایشان افتخار نصیری بین حقیر نصیب این حقیر و جمعی از دوستان شد و فیلم این مرد الهی فیلم نماز جماعت این مرد الهی تهیه و در معرض عموم مردم و در اینترنت اینترنت پخش شد دوران کودکی را در این دوران کودکی را در این محله و با برادر بزرگم پسر عمو پسر عمهها و پسر عموها سپری نمودیم مادربزرگمان تعداد گوسفند داشت و صبح به صبح وسفندها را میبردیم در محله و وپانی آنها را به صحرا میبرد و بعد از ظهر وسفندها را برمیگرداند شادروان بانو سلطان که خانم بسیار شجاع و دلسوزی بود و پدربزرگمان شادروان مشهدی علی که از افراد با فکر دانا و فهیم محله بود به طوری که در سال ۱۳۴۰ چه کسی فرزندش را ه مدرسه نمیفرستاد دو نفر از فرزندانشان را به تحصیل برد که در سال و در آن زمان خیلی مهم بود و هنوز هم مردم و اهالی محله کر خوبیها و اوصاف پسندیده شهد علی را میکنند یکی از اجداد ما به نام مشهد صادق بود که ایشان زمین مسجد و تکه بود در حدود ۴۰۰ سال قبل مسجد و تکیه را وقف میکنند وی دارای ۶ پسر بوده که اکنون یکی از مساجد بزرگ شهرمان باشد زندگی در دوران کودکی با مشقت و سختی و با داشتن پدری که توانایی کار نداشت زندگی در اتاق کوچک و نداشتن امکانات را شروع کرد کم کم بزرگ شدیم اطراف خود را دیدیم زندان عموها و عمهها با هم بازی میکردیم شوق تفریحمان در کوچه و بازی با بچههای محله کمکها و کمکها و مساعدتهای عموهای بزرگوار امام به ویژه آقای مظاهر دلسوزیهای عمه بزرگوار ما و شوهر عمه عزیزمون حاج فرج الله درخشش که راننده اشینهای بزرگ بود و خانواده نسبتا پرجمعیتی را داره میکرد متاسفانه در اواخر عمر شوهر عمه و عمه بزرگوار ما حادثه دلخراشی برای فرزندشان محسن درخشش به وجود آمد که قلب همه را داغدار کرد پس شاید یکی از لایل فوت اینها همین فوت آقا محسن عزیز بود ایشان از اساتید بزرگ دانشگاه بودند که در رشته ریاضی ید طولایی داشتم خاطرات بسیار زیادی از مادربزرگ پدرمان داریم که زن بسیار دلسوز و مهربان بود سال اول دبستان با مادرم مرحوم اباذری مرحوم اباذری برای ثبت نام به مدرسه شاه آبد شاه رفتیم چه الان انصارالحسین و ثبت نام کردیم اهرا نمید ظاهرا نمیدانم چگونه شد که پرونده من گم شد و مجبور شدم دوباره به مدرسه حکیم اسدالله بروم مدرسه حکیم اسدالله واقع در پشت بیمارستان صاحب الزمان و دارای ۵ کلاس درس بود و از درب حیاط وارد مدرسه میشدیم مدیر مدرسه آقای مصدق بودند که از دبیران و فرهنگیان خوشنام یباشد من زندگینامه این فرد را در وبلاگ خود قرار دادم مدیر دبیرستان آقای عطاالله زمانزاد بود اخلاق و متانت بسیار خوب این فرهنگی بله که بعدها متوجه شدیم که ایشان از خطاطان مشهور و هنرمند و شاعران شهرمان بود و فرزند ایشان نیز به نام بهنام زمانزاد ز شاگردیهای ما بود که الان دارای دکترای میکروب شناسی در شهرک کرد است از آن روزها خاطرات زیادی ندارم ولی اخلاق بسیار نیکوی آقای زمانزاد و معاون ایشان آقای راد بود ادم میآید که روز اول جهت معرفی آقای راد در صف صبحگاه گفت که من با این آقای راد ر روز در زنگهای راحت دست در دست یکدیگر در
یکی از افتخارات اینجانب این بود که در زمان مدیریت دبستان حکیم اسدالله بنده در کلاس اول در این مدرسه با مدیریت ایشان مشغول تحصیل شدم ان سا ل هنوز از اداب مدرسه همه وهمه را وامدار این مرد بزرگ می دانم آموزگاران مدرسه در آن زمان مرحوم بحرینی آقای فرزانه آقای شماعی اقای مصدق
بودند این مدرسه درکنار دبیرستان نظام وفا که هم اکنون به نام شهید یاوری تغییر نام نموده است قرار داردمدرسه حکیم اسداله با قدمت بسیار هنوز پذیرای دانش آموزان می باشد بعد از بازنشستگی آقای مصدق از این آموزشگاه مرحوم زمانزاد مدیریت آموزشگاه را به عهده گرفت
زندگینامه حبیب الله فاضل ای دهندهها به فریاد رس تا نخواهی تو نخواهد هیچکس ست ما گیر و بدان مجلس کشان که سر آن میخورم آن می خوشان به نام خدایی که در همه جا یار و یاور ماست در آغاز دوشنبه سیام شهریور ماه ۱۳۴۳ فرزندی در خانواده دیده به جهان گشود که در دوران کودکی در یک اتاق ۳ در ۴ ا خانواده خود زندگی میکرد این خانه که دارای سه خانواده دیگر در آن زندگی میکردم پدرمون به علت بیماری که در دوران کودکی داشت تقریباً نیمی از بدنش فلج بود ما در یک خانواده چهار نفری زندگی میکردیم که برادر بزرگمان شادروان علیرضا فاضل و خواهرمان فاطمه فاضل و برادر کوچکمان مرتضی فاضل بودند در کنار خانهمان سه چهار تا خانه بالاتر خانه وهرمهمان شوهر عمهمان بود ما در محله به نام به نام محل آقا ندگی میکردیم اکثر خانههای آنجا قدیمی با کوچههای تنگ و بود چه در بعضی از قسمتهای آن ودرویی نمیتوانست داخل شود محل آقای محله آقا بزرگ شهرضا و شهرضا از ۷ محله تشکیل شده بود قسمتی از این محله مربوط به دراویش شهر زابل بودن که مرشد عارف چه قبل آن هم اکنون چه قبر آن هم اکنون نزدیک قبر شهید بزرگوار حاج ابراهیم همت سرداران بزرگ سپاه اسلام بود قرار دارد و بعد از فوت مرشد عارف به حاج نورعلی مرشد حاج گداعلی مرشد و هم اکنون مرشد حاج مسیح الله فرشاد از دبیران خوش سابقه و متولی مسجد و حسینیه تکیه محل آقا میباشد در محل آقا روحانی بزرگواری ندگی میکرد به نام حاج شیخ عبدالرحیم ملکیان و متخلص به اصح قمشهای که افتخار این محله و بلکه افتخار شهرستان و کشورمان بود و بیش از ۸۰ سال در این محله بیتوته نموده و به ارشاد و هدایت مردم یپرداخت اولین نمازی که یاد دارم به امامت این مرد بزرگ اقامه نمودیم در سال ۱۳۴۷ بود در اواخر عمر ایشان افتخار نصیری بین حقیر نصیب این حقیر و جمعی از دوستان شد و فیلم این مرد الهی فیلم نماز جماعت این مرد الهی تهیه و در معرض عموم مردم و در اینترنت اینترنت پخش شد دوران کودکی را در این دوران کودکی را در این محله و با برادر بزرگم پسر عمو پسر عمهها و پسر عموها سپری نمودیم مادربزرگمان تعداد گوسفند داشت و صبح به صبح وسفندها را میبردیم در محله و وپانی آنها را به صحرا میبرد و بعد از ظهر وسفندها را برمیگرداند شادروان بانو سلطان که خانم بسیار شجاع و دلسوزی بود و پدربزرگمان شادروان مشهدی علی که از افراد با فکر دانا و فهیم محله بود به طوری که در سال ۱۳۴۰ چه کسی فرزندش را ه مدرسه نمیفرستاد دو نفر از فرزندانشان را به تحصیل برد که در سال و در آن زمان خیلی مهم بود و هنوز هم مردم و اهالی محله کر خوبیها و اوصاف پسندیده شهد علی را میکنند یکی از اجداد ما به نام مشهد صادق بود که ایشان زمین مسجد و تکه بود در حدود ۴۰۰ سال قبل مسجد و تکیه را وقف میکنند وی دارای ۶ پسر بوده که اکنون یکی از مساجد بزرگ شهرمان باشد زندگی در دوران کودکی با مشقت و سختی و با داشتن پدری که توانایی کار نداشت زندگی در اتاق کوچک و نداشتن امکانات را شروع کرد کم کم بزرگ شدیم اطراف خود را دیدیم زندان عموها و عمهها با هم بازی میکردیم شوق تفریحمان در کوچه و بازی با بچههای محله کمکها و کمکها و مساعدتهای عموهای بزرگوار امام به ویژه آقای مظاهر دلسوزیهای عمه بزرگوار ما و شوهر عمه عزیزمون حاج فرج الله درخشش که راننده اشینهای بزرگ بود و خانواده نسبتا پرجمعیتی را داره میکرد متاسفانه در اواخر عمر شوهر عمه و عمه بزرگوار ما حادثه دلخراشی برای فرزندشان محسن درخشش به وجود آمد که قلب همه را داغدار کرد پس شاید یکی از لایل فوت اینها همین فوت آقا محسن عزیز بود ایشان از اساتید بزرگ دانشگاه بودند که در رشته ریاضی ید طولایی داشتم خاطرات بسیار زیادی از مادربزرگ پدرمان داریم که زن بسیار دلسوز و مهربان بود سال اول دبستان با مادرم مرحوم اباذری مرحوم اباذری برای ثبت نام به مدرسه شاه آبد شاه رفتیم چه الان انصارالحسین و ثبت نام کردیم اهرا نمید ظاهرا نمیدانم چگونه شد که پرونده من گم شد و مجبور شدم دوباره به مدرسه حکیم اسدالله بروم مدرسه حکیم اسدالله واقع در پشت بیمارستان صاحب الزمان و دارای ۵ کلاس درس بود و از درب حیاط وارد مدرسه میشدیم مدیر مدرسه آقای مصدق بودند که از دبیران و فرهنگیان خوشنام یباشد من زندگینامه این فرد را در وبلاگ خود قرار دادم مدیر دبیرستان آقای عطاالله زمانزاد بود اخلاق و متانت بسیار خوب این فرهنگی بله که بعدها متوجه شدیم که ایشان از خطاطان مشهور و هنرمند و شاعران شهرمان بود و فرزند ایشان نیز به نام بهنام زمانزاد ز شاگردیهای ما بود که الان دارای دکترای میکروب شناسی در شهرک کرد است از آن روزها خاطرات زیادی ندارم ولی اخلاق بسیار نیکوی آقای زمانزاد و معاون ایشان آقای راد بود ادم میآید که روز اول جهت معرفی آقای راد در صف صبحگاه گفت که من با این آقای راد ر روز در زنگهای راحت دست در دست یکدیگر در
یکی از افتخارات اینجانب این بود که در زمان مدیریت دبستان حکیم اسدالله بنده در کلاس اول در این مدرسه با مدیریت ایشان مشغول تحصیل شدم ان سا ل هنوز از اداب مدرسه همه وهمه را وامدار این مرد بزرگ می دانم آموزگاران مدرسه در آن زمان مرحوم بحرینی آقای فرزانه آقای شماعی اقای مصدق
بودند این مدرسه درکنار دبیرستان نظام وفا که هم اکنون به نام شهید یاوری تغییر نام نموده است قرار داردمدرسه حکیم اسداله با قدمت بسیار هنوز پذیرای دانش آموزان می باشد بعد از بازنشستگی آقای مصدق از این آموزشگاه مرحوم زمانزاد مدیریت آموزشگاه را به عهده گرفت
از معلمان آن زمان آقای شمایی معلم کلاس سوم بود که بعدها منع افتخار همکاری با ایشان را در دبستان ۱۷ شهریور داشتم کلاس پنجم را آقای فرزانه به عهده داشت که البته بعداً مشاور دبیرستان شد آن زمان تنبیه بدنی بسیار رایج بود و ظاهراً اجب بوده است چون هر موقع که ما درس نمیخواندیم در کلاس پنجم دو نفر دانش آموزان میآوردند و یک فلج ا به پایمان میبستند و با چوب کف پایمان میزدند به ویژه آنچه کلاس پنجم گل سرسبد کلاس مدرسه بود و نگارنده نیست از برکت این بیهها بینصیب نشده بعدش خوب به خاطر دارم که معلمان مجبور بودند به هر صورتی شده مطالب را به دانش آموزان آموزش دادند تا در امتحان رتبه خوبی به دست آورد برادرم که دو سال از من بزرگتر بود در همان مدرسه درس میخو ند یادم هست من روز مداد نداشتم و جهت گرفتن مداد به کلاس رفتم و او را با اسمی که در خانه صدا میزدیم صدا زدم ه بچهها کلی خندیدم روزگار بسیار عجیبی بود قتی مشکلی در رابطه با درسمون پیش میآمد پیش عمویمان مظاهر بصیرت میرفتیم مشکلات درسی مان را از ایشان میپرسید ولی ولی با اینکه با ایشان امتحان داشتی و درس و درسی را با ایشان داشتیم ایشان حتی یک راهنمایی ر رابطه با امتحان با ما نمیکردند دو خواهر کوچک نیز داشتیم که در دوران کودکی به فاصله دو روز از دست دادیم و مادربزرگمان آنها را قوس داد غسل داد و عمویمان آنها را به قبرستان برد فوت مادربزرگمون نیز از خاطرات که در ذهن ما به یادگار مانده است ادم میآید حدود ۶ الی ۷ سال داشتم که گفتم مادربزرگتان فوت کرده در این سالها در تابستان به خاطر اینکه ر کوچهها کمتر اذیت کنیم مادرمان ا را به موازهای مغازهای آقای حسین شایسته بود که هم اکنون نیز مواظب پابرجاست از خاطراتی که از این مغازه دارم یک خاطره تلخی که روزی آقا حسین بچه خردسالش را به من سپرد تا آن طرف خیابان جهت کاری برود و من چون سنم کم بود غفلت کرده و فرزند او بدون توجه به وسایل نقلیه به آن طرف خیابان رفت و و با تصادف عجیبی روبرو شد راننده یک خانم پزشک بود که در حد توان خود کمک زیادی به فرزند استاد ما کرد و او را از مرگ نجات داد مغازه دارم اتوی بزرگی در مغازه بود و شب ما من یادم رفت که اتو را خاموش کنم و روی میز قرار دادم و چون میز چوبی بود میز سوراخ شد و به اندازه یک اتو یسوخت صبح که آمدیم مغازه دیدیم اتو روی زمین افتاده و از برق بیرون آمده که خدا را خیلی شکر کردی که اتفاقی بیشتر نظیر آتش سوزی پیش نیام از خاطراتی که در این دوران دارم روبروی بانک ملی بود و من خیارشور را خیلی علاقه به اون داشتم دو ریال داشتم آن را به مغازه دار دادم و گفتم خیارشور بدهید ایشان پول را گرفت و در جوب روبرو پرت کرد من ناامید شدم و دنبال پول در کنار پیاده رو یگشتم که خانمی را دیدم مقدار زیادی خیارشور خریده بود و در پلاستیکی گذاشته بود و به من هدیه داد هنوز بعد از ۵ دهه هنوز رزو میکنم این خانم را بشناسم و به گونهای محبت او را جبران نمایم
آخرین روز شهریور ماه 1343 در خانواده ی مذهبی به دنیا آمدم
در سال 1350 وارد دبستان دولتی شدم و دوره راهنمای را در مدرسه
راهنمایی کورش کبیر که بعدا" به نام شهید بزرگوار بهشتی نام گرفت
مشغول تحصیل شدم و در ایام تابستان نیز به بنایی و خیاطی روی
می آوردم در سال 1361 دیپلم تجربی را اخذ نمودم و در همان سال به
عنوان دانشجو ی رشته آموزش ابتدایی در تربیت معلم شهید رجایی اصفهان پذیرفته شدم و در ضمن دانشجویی سعادت
خدمت بیش از 45 روز در جبهه های حق علیه باطل به عنوان امور تبلیغات را داشتم در سال
363 1 فارغ التحصیل شدم و در ناحیه 2 اصفهان مشغول تحصیل خدمت
شدم اولین سال خدمتم در دبستا ن حسن آباد قهاب اصفهان به عنوان
آموزگار مشغول بود وسال بعد به عنوان مدیر دبستان خدمت نمودم
د رسا ل 1369 وارد دانشگاه شدم و در رشته علوم تربیتی تحصیل
نمودم ودر سال 1371 به دنبال تغییر رشته ضمن اخذ فوق دیپلم
علوم تربیتی علاقمند به رشته ادبیات شدم
درطول خدمت 5 سال کلاسهای چند پایه را
اداره نمودم در سال 1368 به مدت یک
سال در روستا های جمبزه و هونجان منطقه دهاقان تدریس نمودم و
درسال بعدبا مجددابه ناحیه 2 آموزش و پرورش اصفهان برگشتم در سال 1371 به صورت انتقال دایم وارد
شهرضا شدم ودر دبستان 17 شهریور مشغول تدریس شدم ودر سال 1372
با معرفی معاون مالی وقت اداره و وموافقت رئیس اداره آموزش وپرورش به سمت مسئول دبیرخانه آموزس وپرورش شهرضا
انتخاب شدم ود ر همان سال ازدواج نمودم و هم اکنون دارای دو فرزند میباشم در سال 1375 با توجه به علاقه به روابط عمومی کارهای مربوط
به روابط عمومی این دو پست را تواما انجام دادم تا در
سال 1380 با پیشنهاد
آقای محمد مطیعی مدیر دبیرستان وهماهنگی آقای احمد ملکیان معاون پرورشی وقت شهرستان شهرضا
به سمت معاون پرورشی
دبیرستان علی ابن موسی الرضا (ع) انتخاب شدم ود ر سال 1381
مسئولیت روابط عمومی را از به عهده گرفتم وپس از 4 سال فعالیت
در سال1384 در قسمت کارشناسی فرهنگی هنری کار خود را ادامه دادم وبه دنبال سابقه طولانی در قسمت مختلف اداره و اصرار خودم
تصمیم گرفتم تا به مدرسه باز گردم
وبه دنبال پیشنهاد آقای ناظم مدیر دبیرستان
شهید زمانی به عنوان معاون پرورشی وتربیت بدنی دبیرستان شهید
زمانی انتخاب شدم از اتفاقات بسیار خوب آشنایی با جناب آقای ناظم مدیر دبیرستان شهید زمانی وقبلا مدیر پیش دانشگاهی شهید همت بود که هرکجا هست خدا حفظش کندوسپس بانظر لطف مربیان ارجمند دوره متوسطه شهرستان و سرگروههای پرورشی استان اصفهان
به عنوان سرگروه امور تربیتی متوسطه شهرضا و استان اصفهان انتخاب شدم
و در کنار
همکار گرانقدر سرکار خانم عابدیان از نیروهای توانمند استان اصفهان مشغول خدمت میباشم موفقیت های
خود را مرهون خدای بزرگ والطاف او میدانم وبس البته
مادر وبرادر بزرگترم آقای علیرضا فاضل و عموهای بزرگوارم آقایان مجتبی صدرایی و مظاهرت بصیرت نقش بسیار مهمی در تشویق وترغیب به درس داشتند
همچنین در دوران معلمی تلاش های همسرم که خود ازفرهنگیان می باشدو همکاران بزرگوار آقایان سید زین العابدین رهنمایی اصغر
پورشریف مصطفی کافی محمد حسین سبزواری و حسن
گرامی و غلامرضا جهانشاهی درزمان فعلی آقایان محمد مهدی ملجایی وشیبانی وتمامی مربیان و فرهنگیان شهرستان شهرضا باعث پیشرفت اینجانب شده در طول خدمت خودم بیش از20 نشریه با تیراژ بالای 1000 نسخه چاپ نمودم
در طول خدمت خود 7 دوره با نهضت سواد آموزی همکاری نمودم که حاصل آن قبولی بیش از 200 نفر از نوسوادان در کلاس های نهضت سواد آموزی بود
چاپ عکس بیش از هزاران نفراز دانش آموزان در نشریات حضور بیش از دو دهه در کلاس درس حضرت آیت اله صالحپور وتلاش در نامگذاری 3 واحد آموزشی به نام علمای بزرگ شهرمان ویک مرکز علمی بنام یکی از دبیران از الطاف خداوند به این حقیر بوده است
فواید کوهنوردی باعث تقویت سیستم قلبی عروقی، افزایش انرژی و نشاط، تقویت عضلات و بهبود تناسب اندام می شود، کاهش استرس و اضطراب، افزایش تمرکز و بهرهوری، حس موفقیت و اعتماد به نفس از دیگر برکات کوهنوردی می باشد
اینجانب حبیب الله فاضل بازنشسته آموزش و پرورش حسب صدیق دوشت عزیز اقای ایت اله صالحپوربیش صدها بار روزهای جمعه از سال ۱۳۶۰ تا سال
۱۳۷۰به طور مستمر با دوستان زیادی کوههای شهرضا می رفتیم یکی از آنها کوه دامزاداست که
در حدفاصل شرقی شهرضا رشته کوهی از کوههای زاگرس به نام «دامزاد» یا در گویش محلی «دُملا» قرار دارد. طول این کوه از شمال به جنوب 30 کیلومتر و از مشرق به مغرب 25 کیلومتراست و حدود 1850 متر از سطح دریا ارتفاع دارد.
این کوه دارای سه چشمه به نامهای چشمه لوی، چشمه سیب و چشمه آب دروغ زن ویک غار به نام غار شاه قنداب است که این غار در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی شهرضا قرار دارد.
منار یا مناره که در قدیم به آن چراغدان می گفتند در بالای این کوه است
در دوران پیش از اسلام مناره یا میل راهنما را برای راحتی مسافران میساختند.
همچنین مناره یا میل، پیامرسانی است
در واقع یک مناره، نمونهای با کاربرد بَعدی مورس و تلگراف است
بیشتر میلهای ایران متعلق به سدههای چهارم تا ششم. است
بلندترین نقطه کوه دامزاد در شهرضا ۲۲۵۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و میل دامزاد بر فراز این ارتفاع، دارای ۲.۵ متر ارتفاع و ۱.۵ متر قطر است،
کوه شاه رضا کوی شتری وکوه امامزاده شاه سید علی اکبر نیز از کوهای بود که به کرارمیرفتیم در این میان با دوستان زیادی به کوهپیمایی میپرداختیم از جمله آقایان صدیقیان حجت الاسلام حسین اسماعیل پور و شهید والا مقام مهدی طالبیان و حبیب الله یوسفیان و حاج آقا محمدرضاسماعیل پور بودند
البته با تعدادی از افراد کوههای پشت گردنه پوده را با اردوهای
به صورت گروهی رفتیم با تعدادی از همکاران از جمله آقایان محمد مطیعی شهریار اباذری حبیب الله تاکی شادروان رحمت اله انور محمد تقدیسی نیز به کوههای یاسوج سی سخت رفتیم و با همکاران آموزش و پرورش اقای سید مهدی فاطمی علی مهاجری محمد حسین سبزواری کوههای پادنا رفتیم کوههای اسفرجان و هونجان نیز چند ین نوبت کوهپیمایی کردیم کوههای بالای مدینه العلم که سنگ های آن جرقه می زد را چندین نوبت با تعدادی از دوستان رفتیم حبیب اله فاضل
متولد ۱۳۴۳
فصل تابستان باید همواره یادآور حس و حال خوب دانش آموزان برای تجدید روحیه باشد تا بتوانند سال تحصیلی جدید را با آرامش بهتری شروع کنند یکی از دغدغههای اولیادانش آموزان این است که فرزندانشان در تابستان در کجا ثبت نام کنندچون اولیا دوست دارنندتقویت جسم و سلامت دانشآموزان با هم در تابستان انجام شود تشکیل کلاسهای اوقات فراغت صرفاً به منظور پر کردن اوقات فراغت دانش آموزان نیست بلکه باید نگرش موضوع تغییر کند چون انسان با تقویت بعد جسمانی و عاطفی و روانی و اجتماعی کامل میشود مسجد بنی هاشم واقع در خیابان نامجو همانند سنوات در سال تحصیلی ۱۴۰۱ اقدام به تشکیل کلاسهای اوقات فراغت جهت نونهالان منطقه نمود که با همکاری مدرسه امام فر و مدرسه شهید مظلوم کار انجام شده روزهای تشکیل این کلاس شنبه تا چهارشنبه میباشد در این کلاسها دانش اموزان ورزشهای رزمی واشنایی بافضاهای مجازی بازدید از حوزههای علمیه و استفاده از استخر و آموزش مداحی و نویسندگی و داستانهای قرآنی اشنامی شوند استفاده دانش آموزان با وسایل ورزشی در محیط مسجد زمینه جذب و علاقه بیشتر آنان را نشان میدهد کلاسها که هر روز به نماز جماعت در این ماههای شریف به سخنرانی و مداحی ادامه مییابد فوتبال دستی و میز پینگ پنگ وسیلههایی است که در مسجد امکان بازی با آن فراهم شده است و وسیلههایی هستند باعث میشوند دانش آموزان با ذوق و شوق زیادتری به شرکت در کلاس ها داشته باشند تشک بزرگ رزمی در کف حیات مسجد آماده شده است تا دانش آموزان بتوانند در کلاسهای رزمی استفاده کنند و هم در اوقات فراغت نسبت به کشتی با همدیگر اقدام کنند یکی از ابتکارات دیگر مسجد حضور دانش آموزان و نونهالان جهت اذان و مکبری نمازهای جماعت می باشد به طوری که دانش آموزان از یکدیگر سبقت میگیرند و دوست دارنندمکبر و موذن مسجد باشندحضور دانش آموزان از سن 7سال تا ۱۷ سال است و دانش آموزان بزرگتر کمک به دانش آموزان خردسال میکنندتا در موقع مکبری بتوانند با خیال راحت این کار راانجام دهند صبر خویشتنداری امام جماعت و مردم در اشتباهات احتمالی کودکان ستودنی است کمک کردن دانش آموزان در پذیرایی چای شیرینی در مسجد از سنتهای خوب این مسجد میباشد که این عمل باعث همکاری گروهی فعالیتهای اجتماعی میباشد بازیهای گروهی از بازیهایی است که دانشآموزان علاقه زیادی به آن دارند و در محیط صمیمی در کنارهم جمع میشوند و دایرهای را تشکیل میدهند و بازی ها را انجام میدهند و حس اعتماد به نفس و علاقه به کارهای گروهی و و حس خوشحالی در آنها افزوده میشود پای درس استاد حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا روحانی امام جماعت مسجد از کلاسهای دیگر این مسجد میباشد علاقمند ی ایشان به دانش آموزان و گذاشتن وقت برای این نونهالان و مطالب زیبا داستانهای قرآنی برای دانش آموزان اوقات شیرینی را به همراه دارد روحانی بزرگوار در طول سال بیش از هزار نماز جماعت در این مسجد سه نوبت برگزار میشود و مردم به عشق اهل بیت در طول سال چندین نوبت متوالی غذاهای به عنوان تبرک به همه حضار مسجد اهدا میکنندآقای خضرایی که مسئول مسجد بنی هاشم میباشد در روز شاید گاهی اوقات تا ۱۰ ساعت نیز در مسجد حضور فعال دارد و تمام امکانات را آماده میکند تا مردم خوب مسجد از این پایگاه دینی استفاده کند کلاسهای رزمی در محیط مسجد جذابیت زیادی برای دانش آموزان دارد آنها با رزمهای دفاعی اشنا میشوند و یکی دیگر از امکانات خوب این کلاسها حضور دانش آموزان در مدرسه با عظمت امام خمینی ازگل میباشد این مدرسه علمیه خیرساز میباشد فضای بسیار خوبی برای تحصیل ورزش و تذهیب می باشد دانش آموزان ابتدا با وسیله نقلیه این مسافت را طی میکنند ووارد مدرسه میشوند و از کلاس درس حاج آقا مقدمی پیرامون سبک زندگی و فضاهای مجازی استفاده میکنند این مدرسه با مدیریت حاج آقا صدیقی امام جمعه موقت تهران می باشدوبعضی از طبقات آن به ۷ طبقه میرسد دانش آموزان در این مدرسه علاوه بر اموزش با وسایل ورزشی در آنجا استفاده میکنند و لحظات شادی را برای خودودوستان به ارمغان میآورند بچهها در این روز به علت مسافت زیاد در ماشین به اجرای برنامههای شاد در زمان اذان به شروع به اذان و مداحی سرود میپردازنند انشالله امید است تعدادی از دانش آموزان جذب این مدارس علمیه شوند از دیگر کلاسهای پایگاه کلاس مداحی و سرود می باشد که توسط استاد عزیز آقای محمد بیگی که سه نسل او یعنی پدر و پدر بزرگ او از مداحان خوب تهران است برگزار سرود دسته جمعی توسط دانش آموزان و مداحی از دیگر برنامههای این استاد عزیز میباشد حضور پا ارزشمند و توانمند استاد سید مهدی سیف از اساتید ارجمند آموزش و پرورش و دانشگاه که عمر خود را عمر خود را صرف قرآن نمود و درسی مولف کتابهای درسی از دوره ابتدایی راه متوسطه اول و دوم می
باشد برگ زرین َبر افتخارات کلاسهای اوقات فراغت افزوده میشود این استاد بزرگوار که با صبر متانت و با اخلاق پسندیده زمینه جذب دانش آموزان عزیز قرآن را فراهم میآورند و کمک و
همراهی اقای حضرایی مسجد بنیهاشم در اهدای جایزه به صورت نقدی به دانش آموزان باعث میگردد تا دانش آموزان با ذوق و شوق بیشتری در این کلاسها حضور به هم رسانند هم اکنون بیش از ۱۸ میلیون از دانش آموزان سراسر کشور از کتاب این استاد عالیقدر به عنوان یکی از کتابهای درسی بهره میبریم این جلسه که گاهی تا پاسی از شب و بیش از 5ساعت طول میکشد و ایشان با صبوری تمام و وقت گذاشتن جهت تصحیح قرائت قرآن مجید مینماید
خاطراتی از دوران روابط عمومی
وقتی فکر می کنم بیش از یک دهه در مسئولیت روابط عمومی با چه فراز ها ونشیب هایی مواجه بودم قبل از سال 1372 روابط عمومی با آقای حاج علیرضا بهاری بود و بعد چند ماهی اقای بدیع اله صدری عهده دار روابط عمومی بودند وبعد به صورت کمیته ای برگزار می شد از سال 1374 عملا کارهای روابط عمومی را در زمان برادر عزیز آقای سید زین العایدین رهنمایی بعد از ایشان نیز کار روابط عمومی را بنده انجام می دادم در آن زمان دانش آموزان ممتاز فرهنگی جوایزی برای آنان در نظر گرفته می شد و مسئول توزیع آنان به عهده روابط عمومی بود هر سال بیش از 2000 دانش آموز شامل این طرح می شدند جلسات زیبای برای آنان برگزار می گردید یکی دیگر از کارهای که روابط عمومی هماهنگی آن را به عهده داشت دیدار با تعدادی از پیش کسوتان فرهنگی اولین دیدار در زمان آقای محمد علی یزدان پناهی بود که دیدار با شادروان استاد غلامرضا طاهراستاد دانشگاه و نویسنده و محقق بود جمعی از فرهنگیان در این دیدار حضور داشتند در این زمان شورای نام گذاری شورای فعالی بود اولین اسمی که بسیار تلاش کردیم یاد مرحوم مسیح اله جمالی و آقایان محمد حسین سبزواری و حاج ابراهیم یوسفیان بخیر اینها خیلی تلاش کردند تا نام حضرت آیت اله حاج شیخ عبدالرحیم ملکیان بر سر درب یکی از مدارس بزرگ نصب شود بسیار خاطره خوبی بود خود معظم له نیز در جلسه افتتاحیه نیز شرکت کردند و سخنرانی خوبی بیان نمودند از آن زمان هنرستان شهرضا به نام هنرستان ناصح قمشه ای نام گذاری شد زمان سید بزرگوار آقای سید مهدی فاطمی نیز یک پژوهش سرا به نام استاد غلامرضا طاهر نام گذاری گردیدحتی مسئول وقت آن پژوهش سرا نیز راضی به این نام گذاری نبود ولی بالاخره با کمک و مساعدت دوستان زیادی علی رغم مخالفت های مکرر نام این مرد بزرگ در سر درب پژوهش سرا نصب شد و با حضور خود استا د نیز افتتاح گردید کار دیگری که دراین زمان خیلی جالب بود دیدار با تعداد زیادی از پیشکسوتان که هر کدام خاطرات زیادی داشتند دیدار با خانم کودک از اولین معلمان زن شهرضا بود خاطرات زیادی از آن ایام داشت این خانم بزرگوار با چه مشکلاتی ومشقات به تعلیم تربیت افراداین شهر پرداخت و این اولین باری بود که از او یاد شده بود مسن ترین معلم مرد این شهر آقای ایرج بود
مرحوم ایرج در سال 1346 بازنشسته شده بود دیدار با این معلم و ذکر خاطرات او از آن دوران و جنگی که در آن زمان در اسفرجان اتفاق اقتاد و حقوق او که در سال 1307 برابر با 25 ریال بود و فرزندان او که همگی بازنشسته شده بودند بسیار جالب بود که آقای ایرج برادری داشت که او هم در سال 1355 بازنشسته شده بود و یکی از شاگردانش مرحوم ریحان شاعر شهیر شهرمان بود و آقای ایزدی و فاطمی نیزشاگردان استاد ریحان بودند و همه در یک جلسه بودند زمان افتتاح موزه آموزش و پرورش استان اصفهان نیز از آقای ایرج دعوت شد و با ایشان به اصفهان رفتیم خانم مفتون پور نیز یکی دیگر از معلمانی بود که با آقای فاطمی به دیدار ایشان رفتیم شاید 90 درصد از عکسهای که برادر بزرگوار آقای آقاخانی مسئول تحقیقات آموزش و پرورش شهرضا در مجلات چاپ می کنند از منزل خانم مفتون پور که توسط مرحوم صهبا همسر ایشان گرفته شده بود، می باشد و به صورت امانت تحویل این حقیر شد و 2 سری کامل از آن چاپ نمودم و یک سری از آن به موزه اصفهان فرستادم و یک سری نیز در اداره گذاشتیم مرحوم صهبا از سال 1285 نیز عکس های داشت که بسیار جالب و نادر بود
دیدار با استادان شعر و ادب استاد آشفته و پریش چند نوبت به دیار این عزیزان می رفتیم و از حضوراین عزیزان و اشعار آنان بهره می جستیم هر بار می رفتیم خاطرات جالبی داشت که در فیلم های اداره موجود است در اکثر جلسات از اشعار زیبای آنان در مجالس رسمی آموزش وپرورش با صدای خوشان استفاده می کردیم
در طول خدمت خودم بیش از40 نشریه با تیتراژ بالای 1000 نسخه چاپ نمودم
چاپ عکس بیش ازصدها نفراز دانش آموزان در تنها نشریه هفته نامه شهرضا ونشریه ائینه تلاش آموزش و پرورش از اقداماتی بود که این حقیر انجام داده ام
در آخرین سال های دوران خدمت در آموزش وپرورش تلاش برای انتخاب و نامگذاری دو واحد آموزشی به نام حضرت حجه الاسلام حاج غدیر علی ممیز و شیخ مرتضی عظیمی انجام دادم که در زمان آقای حسام دهقن
7 آغاز به کار وشروع دوره نوین آموزش وپرورش در روستا می باشد دراین سال آموزش به سبک جدید وکلاسیک در روستا آغاز می گردد که راه را برای تحصیلات رسمی دانش آموزان هموار می سازد
قبل از اینکه مدارس به سبک جدید درروستا آغاز به کارکند در اسفرجان یکی دو مکتب خانه وجود داشت که در آن مکتبها دانش آموزان به یادگیری قرآن وبعضی ازدروس دیگر میپرداختند تازه امکان استفاده برای همه نیز وجود نداشت و فرزندان از همان ابتدای کودکی به همراه پدر وبسته به تواناییشان در آن سنین به کار اشتغال داشتند ومعمولا مشاغل پدررا پیشه می ساختند مثلا اگر کسی پدرش نجار بود اوهم از همان ابتدا درکنار پدر به یادگیری شغل پدر مبادرت می ورزید یا دختران به قالیبافی ویا کارهایی که بیشتر به عهده مادران بود اشتغال داشتند درسال 1307 همزمان با شهرضا که نزدیک ترین شهر به روستای اسفرجان است اولین مدرسه به سبک آموزش وپروش جدید آغاز به کارکرد مدرسه هاتف درمنزل آقای علی اکبر اعتضادی در محله میان با دو کلاس با 14نفر دانش آموز وبا مدیریت شخصی به نام ناطقیان که اهل اصفهان بود ویک خدمتگزار کارخود را آغاز کرد درسال 1309 مدرسه مذکور4کلاسه شد تاسال 1310 که آقای علی اصغر ایرج که در آن زمان معلم بود به استخدام رسمی آموزش وپرورش در آمده بود به عنوان مدیر مدرسه هاتف اسفرجان درمحل جدید که قبلا حسینیه بود ومراسم مذهبی عزاداری در آن برگزار میگردید با 4کلاس و36نفر دانش آموز بکار ادامه داد درسال1315دبیرستان کاوه به مدیریت آقای ایرج راه را برای ادامه تحصیل دانش آموزانی که پس از فراغت از تحصیل برای ادامه تحصیل مجبوربودند به شهرضا یا اصفهان بروندویا ترک تحصیل نمایند بازکرد تاسال 1344آقای ایرج مدیر دبستان هاتف که6کلاس داشت ودبیرستان کاوه اسفرجان بود که دراین سال نامبرده با34سال سابقه خدمت به فرهنگ و آموزش وپرورش روستای اسفرجان بازنشسته شد وسرانجام در سال 1380 باسابقه ترین فرهنگی استان اصفهان در سن 104سالگی به رحمت ایزدی پیوست روانش شاد باد
+ نوشته شده در چهارشنبه چهارم دی ۱۳۹۸ ساعت ۲:۳۰ ب.ظ توسط حبیب اله فاضل | نظر بدهید
بانو اباذری در سال 1318 در خانوادهای مذهبی بدنیا آمد
بانو اباذری در سال 1318 در خانوادهای مذهبی بدنیا آمد پدر ایشان میزرا علی محمد اباذری کشاورز بود که خود از راه کشاورزی امرا معاش می کرد ایشان در سال 1336 با حیدر علی فاضل ازدواج نمود که حاصل ازدواج سه پسر ویک دختر بود که فرزندان آن همگی فرهنگی هستند در منزل علی محمد از دوران کودکی روضه برپا بود و روحانیون سر شناس نظیر حاج اقا فضل اله حجازی و اخوانش در روضه شرکت ومنبر می رفتند و منزل ایشان محل روضه های هفتگی بود وبانو اباذری وخواهرش در این روضه ها کمک می کردند وروضه های امام حسین برکت خاصی به زندگی انها داده بود بانو اباذری با توجه به اینکه شوهرش در دوران کودکی بیمارشده بود بار خانواده را هم به عنوان پدر و هم به عنوان مادر به عهد گرفت و در آمد پایین توانست فرزندانش را به مدارج عالی برساند یکی از فرزندان ایشان علیرضا فاضل متولد1341 که از پایان دوره ابتدایی علاوه بر تحصیل در بازار نیز به کسب تجارت می پرداخت و در تابستان نیز به کارگری مشغول بودعلیرضا فاضل با خانواده بزرگوار و زحمت کش شادروان مشهدی عبدالرسول خان احمد آشنا شد و با یکی از دختران ایشان که از فرهنگیان شریف بود ازدواج کردپدر خانم ایشان از متدین و زحمت کشان محله سرتحت ولی عصر غربی بود که حاصل ازدواج یک دختر به نام نفیسه و یک پسر بنام محمد مهدی فاضل که اولی در بانک تجارت و دومی در آخرین سال تحصیل در دبیرستان شاهد امام خمینی می باشد علیرضا فاضل بیش از دو دهه در منطقه دهاقان مشغول تدریس بود و پس از آن به شهرضا منتقل شد و در زمان ریاست محمد حسن سنایی به کارشناسی پشتیبانی منتقل شد و در این زمان زحمات زیادی در زمینه استخدام فرزندان فرهنگی انجام داد بگونه ای که بالای100 نفر از فرزندان این خطه به استخدام اموزش و پرورش در آمدند تلاش وصف ناپذیر ایشان در جذب بودجه برای فعالیتهای عمرانی و پرورشی مثال زدنی بودویکی دیگر از فرزندان ایشان حبیب اله فاضل نیز به تاسی از برادر خود و ناچارا در سن کودکی به کار و کارگری پرداخت و از سن 11سالگی علاوه بر درس خواندن چند سالی در مغازه شادروان زنده یاد رمضانعلی نادری کار می کرد مرحوم نادری از افراد متدینی بودکه مسئول شورای شهر و کارمند مخابرات و جز سرشناسان شهر بود دیگر فرزند بانو اباذری مرتضی فاضل متولد1354 که ایشان نیز تا سطح دکتر در بهترین دانشگاه علامه پذیرفته و مدرک دکتر ای مشاوره را کسب نمود تولد مرتضی در سال 1354 تقریبادر زمانی رخ داد که ناملایمات زنگی تقریبا کوتاه شده بود یکی دیگر از فرزندان بانو اباذری فاطمه فاضل بود فاطمه نیز به تاسی از برادرانش شغل معلمی را انتخاب نمود و با یکی از سادات بزرگوار سمیرم بنام سید ملک
قایم مقامی ازدواج نمود که حاصل ازدواج 3 فرزند دو دختر و یک پسر که پسر ایشان دانشجوی فوق لیسانس مشهد و خواهرش دبیر ورزش و اخرین آنها دانشجوی کاشان می باشد حبیب اله فاضل از سال 1352همزمان با تحصیل در مدرسه راهنمایی کورش به کار نیز مشغول بود بطوری که در فواصل سال هایی که سن ایشان کمتر از 11 سال بود تدریس به فرزندان شادروان رمضانعلی نادری را برعهد ه داشت و تا زمان اخذ دیپلم علاوه بر تحصیل مشغول کارگری بود از مهمترین استادان بنایی که با او بودند آقایان حاج رضا خاکسار برمکی –عوض کاردی برادران کافی و اخوان باقی بودندو شغل کارگری تا زمان اخد دیپلم ادامه یافتاو این دوران را از سخت ترین دوران زندگی خود یاد می کند در فواصل دهه 1350با کمک استاد شیرافکن و با مساعدت عموی بزرگوارمان اولین حاج جتبی صدرایی خانه تازه ساز با فروش باغی که از ارثیه پدر بزرگوارمان به ارث رسیده بود ساخته شده این خانه با کارگری دونفر از متدین محله مان آقایان سیدیداله سیدی فر و مشهدی کریم در مدت سه ماه ساخته شد و یکی از بهترین آرزوهایمان جامه عمل پوشید استاد عزیز و بزرگوارمان استاد مظاهر بصیرت نیز علاوه بر استادی در دبیرستان و راهنمایی کمک زیادی در تربیت فزندان داشت وی فردی مقید سخت کوش و دلسوز بود پس از اخد دیپلم تجربی با مشقات زیاد در سال 1361 بلافاصله در تربیت معلم شهید رجایی اصفهان قبول شد و پس از دو سال تحصیل در این راهی شغل معلمی شدم د ر سال 1372 با خانوادهی مذهبی متدین که یکی از کارکنان زحمت کش دلسوز شهرداری بود آشنا شد اسماعیل گلابی ( ناظری ) و با یکی از دخترانش که از دانشجویان ممتاز بودازدواج کردم که ایشان جز فرهنگیان شریف نفرات برتر استان در رشته مشاوره بودند حاصل ازدواج دو دختر به نام فهیمه و فرنیا که اولی فوق لیسانس دانشگاه تهران و دومی کلاس هشتم دبیرستان دوره اول حضرت معصومه شاهد منطقه 7 تهران میباشد حبیب اله فاضل پس از یک دهه تدرس در آموزش و پروش ناحیه 2 اصفهان به 80 کیلومتری جنوب اصفهان منتقل شدم و پس از یک سال مسئول دبیرخانه آموزش پرورش و کارشناس روابط عمومی و فرهنگی و هنری منصوب شد نزدیک دودهه در قسمت های مختلف آموزش و پرورش بود در این زمان بیش از 40 ویژه نامه برای آموزش و پرورش چاپ نمود و عکس هزاران دانش آموزان را در روزنامه هاچاپ کرد تا اینکه در سال 1387به دبیرستان شهید زمانی منتقل شد با سمت معاون پرورشی انتخاب شد و در همان سال به عنوان سرگروه پرورشی شهرستان و استان انتخاب شدکه 2 سال طول کشیدو سپس به افتخار بازنشتگی نایل شد و پس از آن مدت 5 سال بعنوان معاون دبیرستان غیر دولتی افق شغول کار شد و سپس راهی تهران شدو در دو دبیرستان شاهد جواالائمه و شهید مظلوم مشغول تدریس هنر و پیام آسمانی شدکه آقایان رضا طایفه خانی و حمید پیرانی و دکتر محمد ابراهیم علی نژاد نقش مهمی در تدریس در این مدارس داشتند
سال در روستا های جمبزه و هونجان منطقه دهاقان تدریس نمودم و
درسال بعدبا مجددابه ناحیه 2 آموزش و پرورش اصفهان برگشتم در سال 1371 به صورت انتقال دایم وارد
شهرضا شدم ودر دبستان 17 شهریور مشغول تدریس شدم ودر سال 1372
با معرفی معاون مالی وقت اداره و وموافقت رئیس اداره آموزش وپرورش به سمت مسئول دبیرخانه آموزس وپرورش شهرضا
انتخاب شدم ود ر همان سال ازدواج نمودم و هم اکنون دارای دو فرزند میباشم در سال 1375 با توجه به علاقه به روابط عمومی کارهای مربوط
به روابط عمومی این دو پست را تواما انجام دادم تا در
سال 1380 با پیشنهاد
آقای محمد مطیعی مدیر دبیرستان وهماهنگی آقای احمد ملکیان معاون پرورشی وقت شهرستان شهرضا
به سمت معاون پرورشی
دبیرستان علی ابن موسی الرضا (ع) انتخاب شدم ود ر سال 1381
مسئولیت روابط عمومی را از به عهده گرفتم وپس از 4 سال فعالیت
در سال1384 در قسمت کارشناسی فرهنگی هنری کار خود را ادامه دادم وبه دنبال سابقه طولانی در قسمت مختلف اداره و اصرار خودم
تصمیم گرفتم تا به مدرسه باز گردم
وبه دنبال پیشنهاد آقای ناظم مدیر دبیرستان
شهید زمانی به عنوان معاون پرورشی وتربیت بدنی دبیرستان شهید
زمانی انتخاب شدم از اتفاقات بسیار خوب آشنایی با جناب آقای ناظم مدیر دبیرستان شهید زمانی وقبلا مدیر پیش دانشگاهی شهید همت بود که هرکجا هست خدا حفظش کندوسپس بانظر لطف مربیان ارجمند دوره متوسطه شهرستان و سرگروههای پرورشی استان اصفهان
به عنوان سرگروه امور تربیتی متوسطه شهرضا و استان اصفهان انتخاب شدم ودرکنار
همکار گرانقدر سرکار خانم عابدیان از نیروهای توانمند استان اصفهان مشغول خدمت میباشم موفقیت های
خود را مرهون خدای بزرگ والطاف او میدانم وبس البته
مادر وبرادر بزرگترم آقای علیرضا فاضل و عموهای بزرگوارم آقایان مجتبی صدرایی و مظاهرت بصیرت نقش بسیار مهمی در تشویق وترغیب به درس داشتند
همچنین در دوران معلمی تلاش های همسرم که خود ازفرهنگیان می باشدو همکاران بزرگوار آقایان سید زین العابدین رهنمایی اصغر
پورشریف مصطفی کافی محمد حسین سبزواری و حسن
گرامی و غلامرضا جهانشاهی درزمان فعلی آقایان محمد مهدی ملجایی وشیبانی وتمامی مربیان و فرهنگیان شهرستان شهرضا باعث پیشرفت اینجانب شده در طول خدمت خودم بیش از20 نشریه با تیراژ بالای 1000 نسخه چاپ نمودم
در طول خدمت خود 7 دوره با نهضت سواد آموزی همکاری نمودم که حاصل آن قبولی بیش از 200 نفر از نوسوادان در کلاس های نهضت سواد آموزی بود
چاپ عکس بیش از هزاران نفراز دانش آموزان در نشریات حضور بیش از دو دهه در کلاس درس حضرت آیت اله صالحپور وتلاش در نامگذاری 3 واحد آموزشی به نام علمای بزرگ شهرمان ویک مرکز علمی بنام یکی از دبیران از الطاف خداوند به این حقیر بوده است
فواید کوهنوردی باعث تقویت سیستم قلبی عروقی، افزایش انرژی و نشاط، تقویت عضلات و بهبود تناسب اندام می شود، کاهش استرس و اضطراب، افزایش تمرکز و بهرهوری، حس موفقیت و اعتماد به نفس از دیگر برکات کوهنوردی می باشد
اینجانب حبیب الله فاضل بازنشسته آموزش و پرورش حسب صدیق دوشت عزیز اقای ایت اله صالحپوربیش صدها بار روزهای جمعه از سال ۱۳۶۰ تا سال
۱۳۷۰به طور مستمر با دوستان زیادی کوههای شهرضا می رفتیم یکی از آنها کوه دامزاداست که
در حدفاصل شرقی شهرضا رشته کوهی از کوههای زاگرس به نام «دامزاد» یا در گویش محلی «دُملا» قرار دارد. طول این کوه از شمال به جنوب 30 کیلومتر و از مشرق به مغرب 25 کیلومتراست و حدود 1850 متر از سطح دریا ارتفاع دارد.
این کوه دارای سه چشمه به نامهای چشمه لوی، چشمه سیب و چشمه آب دروغ زن ویک غار به نام غار شاه قنداب است که این غار در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی شهرضا قرار دارد.
منار یا مناره که در قدیم به آن چراغدان می گفتند در بالای این کوه است
در دوران پیش از اسلام مناره یا میل راهنما را برای راحتی مسافران میساختند.
همچنین مناره یا میل، پیامرسانی است
در واقع یک مناره، نمونهای با کاربرد بَعدی مورس و تلگراف است
بیشتر میلهای ایران متعلق به سدههای چهارم تا ششم. است
بلندترین نقطه کوه دامزاد در شهرضا ۲۲۵۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و میل دامزاد بر فراز این ارتفاع، دارای ۲.۵ متر ارتفاع و ۱.۵ متر قطر است،
کوه شاه رضا کوی شتری وکوه امامزاده شاه سید علی اکبر نیز از کوهای بود که به کرارمیرفتیم در این میان با دوستان زیادی به کوهپیمایی میپرداختیم از جمله آقایان صدیقیان حجت الاسلام حسین اسماعیل پور و شهید والا مقام مهدی طالبیان و حبیب الله یوسفیان و حاج آقا محمدرضاسماعیل پور بودند
البته با تعدادی از افراد کوههای پشت گردنه پوده را با اردوهای
به صورت گروهی رفتیم با تعدادی از همکاران از جمله آقایان محمد مطیعی شهریار اباذری حبیب الله تاکی شادروان رحمت اله انور محمد تقدیسی نیز به کوههای یاسوج سی سخت رفتیم و با همکاران آموزش و پرورش اقای سید مهدی فاطمی علی مهاجری محمد حسین سبزواری کوههای پادنا رفتیم کوههای اسفرجان و هونجان نیز چند ین نوبت کوهپیمایی کردیم کوههای بالای مدینه العلم که سنگ های آن جرقه می زد را چندین نوبت با تعدادی از دوستان رفتیم حبیب اله فاض
فصل تابستان باید همواره یادآور حس و حال خوب دانش آموزان برای تجدید روحیه باشد تا بتوانند سال تحصیلی جدید را با آرامش بهتری شروع کنند یکی از دغدغههای اولیادانش آموزان این است که فرزندانشان در تابستان در کجا ثبت نام کنندچون اولیا دوست دارنندتقویت جسم و سلامت دانشآموزان با هم در تابستان انجام شود تشکیل کلاسهای اوقات فراغت صرفاً به منظور پر کردن اوقات فراغت دانش آموزان نیست بلکه باید نگرش موضوع تغییر کند چون انسان با تقویت بعد جسمانی و عاطفی و روانی و اجتماعی کامل میشود مسجد بنی هاشم واقع در خیابان نامجو همانند سنوات در سال تحصیلی ۱۴۰۱ اقدام به تشکیل کلاسهای اوقات فراغت جهت نونهالان منطقه نمود که با همکاری مدرسه امام فر و مدرسه شهید مظلوم کار انجام شده روزهای تشکیل این کلاس شنبه تا چهارشنبه میباشد در این کلاسها دانش اموزان ورزشهای رزمی واشنایی بافضاهای مجازی بازدید از حوزههای علمیه و استفاده از استخر و آموزش مداحی و نویسندگی و داستانهای قرآنی اشنامی شوند استفاده دانش آموزان با وسایل ورزشی در محیط مسجد زمینه جذب و علاقه بیشتر آنان را نشان میدهد کلاسها که هر روز به نماز جماعت در این ماههای شریف به سخنرانی و مداحی ادامه مییابد فوتبال دستی و میز پینگ پنگ وسیلههایی است که در مسجد امکان بازی با آن فراهم شده است و وسیلههایی هستند باعث میشوند دانش آموزان با ذوق و شوق زیادتری به شرکت در کلاس ها داشته باشند تشک بزرگ رزمی در کف حیات مسجد آماده شده است تا دانش آموزان بتوانند در کلاسهای رزمی استفاده کنند و هم در اوقات فراغت نسبت به کشتی با همدیگر اقدام کنند یکی از ابتکارات دیگر مسجد حضور دانش آموزان و نونهالان جهت اذان و مکبری نمازهای جماعت می باشد به طوری که دانش آموزان از یکدیگر سبقت میگیرند و دوست دارنندمکبر و موذن مسجد باشندحضور دانش آموزان از سن 7سال تا ۱۷ سال است و دانش آموزان بزرگتر کمک به دانش آموزان خردسال میکنندتا در موقع مکبری بتوانند با خیال راحت این کار راانجام دهند صبر خویشتنداری امام جماعت و مردم در اشتباهات احتمالی کودکان ستودنی است کمک کردن دانش آموزان در پذیرایی چای شیرینی در مسجد از سنتهای خوب این مسجد میباشد که این عمل باعث همکاری گروهی فعالیتهای اجتماعی میباشد بازیهای گروهی از بازیهایی است که دانشآموزان علاقه زیادی به آن دارند و در محیط صمیمی در کنارهم جمع میشوند و دایرهای را تشکیل میدهند و بازی ها را انجام میدهند و حس اعتماد به نفس و علاقه به کارهای گروهی و و حس خوشحالی در آنها افزوده میشود پای درس استاد حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا روحانی امام جماعت مسجد از کلاسهای دیگر این مسجد میباشد علاقمند ی ایشان به دانش آموزان و گذاشتن وقت برای این نونهالان و مطالب زیبا داستانهای قرآنی برای دانش آموزان اوقات شیرینی را به همراه دارد روحانی بزرگوار در طول سال بیش از هزار نماز جماعت در این مسجد سه نوبت برگزار میشود و مردم به عشق اهل بیت در طول سال چندین نوبت متوالی غذاهای به عنوان تبرک به همه حضار مسجد اهدا میکنندآقای خضرایی که مسئول مسجد بنی هاشم میباشد در روز شاید گاهی اوقات تا ۱۰ ساعت نیز در مسجد حضور فعال دارد و تمام امکانات را آماده میکند تا مردم خوب مسجد از این پایگاه دینی استفاده کند کلاسهای رزمی در محیط مسجد جذابیت زیادی برای دانش آموزان دارد آنها با رزمهای دفاعی اشنا میشوند و یکی دیگر از امکانات خوب این کلاسها حضور دانش آموزان در مدرسه با عظمت امام خمینی ازگل میباشد این مدرسه علمیه خیرساز میباشد فضای بسیار خوبی برای تحصیل ورزش و تذهیب می باشد دانش آموزان ابتدا با وسیله نقلیه این مسافت را طی میکنند ووارد مدرسه میشوند و از کلاس درس حاج آقا مقدمی پیرامون سبک زندگی و فضاهای مجازی استفاده میکنند این مدرسه با مدیریت حاج آقا صدیقی امام جمعه موقت تهران می باشدوبعضی از طبقات آن به ۷ طبقه میرسد دانش آموزان در این مدرسه علاوه بر اموزش با وسایل ورزشی در آنجا استفاده میکنند و لحظات شادی را برای خودودوستان به ارمغان میآورند بچهها در این روز به علت مسافت زیاد در ماشین به اجرای برنامههای شاد در زمان اذان به شروع به اذان و مداحی سرود میپردازنند انشالله امید است تعدادی از دانش آموزان جذب این مدارس علمیه شوند از دیگر کلاسهای پایگاه کلاس مداحی و سرود می باشد که توسط استاد عزیز آقای محمد بیگی که سه نسل او یعنی پدر و پدر بزرگ او از مداحان خوب تهران است برگزار سرود دسته جمعی توسط دانش آموزان و مداحی از دیگر برنامههای این استاد عزیز میباشد حضور پا ارزشمند و توانمند استاد سید مهدی سیف از اساتید ارجمند آموزش و پرورش و دانشگاه که عمر خود را عمر خود را صرف قرآن نمود و درسی مولف کتابهای درسی از دوره ابتدایی راه متوسطه اول و دوم می
باشد برگ زرین َبر افتخارات کلاسهای اوقات فراغت افزوده میشود این استاد بزرگوار که با صبر متانت و با اخلاق پسندیده زمینه جذب دانش آموزان عزیز قرآن را فراهم میآورند و کمک و
همراهی اقای حضرایی مسجد بنیهاشم در اهدای جایزه به صورت نقدی به دانش آموزان باعث میگردد تا دانش آموزان با ذوق و شوق بیشتری در این کلاسها حضور به هم رسانند هم اکنون بیش از ۱۸ میلیون از دانش آموزان سراسر کشور از کتاب این استاد عالیقدر به عنوان یکی از کتابهای درسی بهره میبریم این جلسه که گاهی تا پاسی از شب و بیش از 5ساعت طول میکشد و ایشان با صبوری تمام و وقت گذاشتن جهت تصحیح قرائت قرآن مجید مینماید
خاطراتی از دوران روابط عمومی
وقتی فکر می کنم بیش از یک دهه در مسئولیت روابط عمومی با چه فراز ها ونشیب هایی مواجه بودم قبل از سال 1372 روابط عمومی با آقای حاج علیرضا بهاری بود و بعد چند ماهی اقای بدیع اله صدری عهده دار روابط عمومی بودند وبعد به صورت کمیته ای برگزار می شد از سال 1374 عملا کارهای روابط عمومی را در زمان برادر عزیز آقای سید زین العایدین رهنمایی بعد از ایشان نیز کار روابط عمومی را بنده انجام می دادم در آن زمان دانش آموزان ممتاز فرهنگی جوایزی برای آنان در نظر گرفته می شد و مسئول توزیع آنان به عهده روابط عمومی بود هر سال بیش از 2000 دانش آموز شامل این طرح می شدند جلسات زیبای برای آنان برگزار می گردید یکی دیگر از کارهای که روابط عمومی هماهنگی آن را به عهده داشت دیدار با تعدادی از پیش کسوتان فرهنگی اولین دیدار در زمان آقای محمد علی یزدان پناهی بود که دیدار با شادروان استاد غلامرضا طاهراستاد دانشگاه و نویسنده و محقق بود جمعی از فرهنگیان در این دیدار حضور داشتند در این زمان شورای نام گذاری شورای فعالی بود اولین اسمی که بسیار تلاش کردیم یاد مرحوم مسیح اله جمالی و آقایان محمد حسین سبزواری و حاج ابراهیم یوسفیان بخیر اینها خیلی تلاش کردند تا نام حضرت آیت اله حاج شیخ عبدالرحیم ملکیان بر سر درب یکی از مدارس بزرگ نصب شود بسیار خاطره خوبی بود خود معظم له نیز در جلسه افتتاحیه نیز شرکت کردند و سخنرانی خوبی بیان نمودند از آن زمان هنرستان شهرضا به نام هنرستان ناصح قمشه ای نام گذاری شد زمان سید بزرگوار آقای سید مهدی فاطمی نیز یک پژوهش سرا به نام استاد غلامرضا طاهر نام گذاری گردیدحتی مسئول وقت آن پژوهش سرا نیز راضی به این نام گذاری نبود ولی بالاخره با کمک و مساعدت دوستان زیادی علی رغم مخالفت های مکرر نام این مرد بزرگ در سر درب پژوهش سرا نصب شد و با حضور خود استا د نیز افتتاح گردید کار دیگری که دراین زمان خیلی جالب بود دیدار با تعداد زیادی از پیشکسوتان که هر کدام خاطرات زیادی داشتند دیدار با خانم کودک از اولین معلمان زن شهرضا بود خاطرات زیادی از آن ایام داشت این خانم بزرگوار با چه مشکلاتی ومشقات به تعلیم تربیت افراداین شهر پرداخت و این اولین باری بود که از او یاد شده بود مسن ترین معلم مرد این شهر آقای ایرج بود
مرحوم ایرج در سال 1346 بازنشسته شده بود دیدار با این معلم و ذکر خاطرات او از آن دوران و جنگی که در آن زمان در اسفرجان اتفاق اقتاد و حقوق او که در سال 1307 برابر با 25 ریال بود و فرزندان او که همگی بازنشسته شده بودند بسیار جالب بود که آقای ایرج برادری داشت که او هم در سال 1355 بازنشسته شده بود و یکی از شاگردانش مرحوم ریحان شاعر شهیر شهرمان بود و آقای ایزدی و فاطمی نیزشاگردان استاد ریحان بودند و همه در یک جلسه بودند زمان افتتاح موزه آموزش و پرورش استان اصفهان نیز از آقای ایرج دعوت شد و با ایشان به اصفهان رفتیم خانم مفتون پور نیز یکی دیگر از معلمانی بود که با آقای فاطمی به دیدار ایشان رفتیم شاید 90 درصد از عکسهای که برادر بزرگوار آقای آقاخانی مسئول تحقیقات آموزش و پرورش شهرضا در مجلات چاپ می کنند از منزل خانم مفتون پور که توسط مرحوم صهبا همسر ایشان گرفته شده بود، می باشد و به صورت امانت تحویل این حقیر شد و 2 سری کامل از آن چاپ نمودم و یک سری از آن به موزه اصفهان فرستادم و یک سری نیز در اداره گذاشتیم مرحوم صهبا از سال 1285 نیز عکس های داشت که بسیار جالب و نادر بود
دیدار با استادان شعر و ادب استاد آشفته و پریش چند نوبت به دیار این عزیزان می رفتیم و از حضوراین عزیزان و اشعار آنان بهره می جستیم هر بار می رفتیم خاطرات جالبی داشت که در فیلم های اداره موجود است در اکثر جلسات از اشعار زیبای آنان در مجالس رسمی آموزش وپرورش با صدای خوشان استفاده می کردیم
در طول خدمت خودم بیش از40 نشریه با تیتراژ بالای 1000 نسخه چاپ نمودم
چاپ عکس بیش ازصدها نفراز دانش آموزان در تنها نشریه هفته نامه شهرضا ونشریه ائینه تلاش آموزش و پرورش از اقداماتی بود که این حقیر انجام داده ام
در آخرین سال های دوران خدمت در آموزش وپرورش تلاش برای انتخاب و نامگذاری دو واحد آموزشی به نام حضرت حجه الاسلام حاج غدیر علی ممیز و شیخ مرتضی عظیمی انجام دادم که در زمان آقای حسام دهقا بود
7 آغاز به کار وشروع دوره نوین آموزش وپرورش در روستا می باشد دراین سال آموزش به سبک جدید وکلاسیک در روستا آغاز می گردد که راه را برای تحصیلات رسمی دانش آموزان هموار می سازد
قبل از اینکه مدارس به سبک جدید درروستا آغاز به کارکند در اسفرجان یکی دو مکتب خانه وجود داشت که در آن مکتبها دانش آموزان به یادگیری قرآن وبعضی ازدروس دیگر میپرداختند تازه امکان استفاده برای همه نیز وجود نداشت و فرزندان از همان ابتدای کودکی به همراه پدر وبسته به تواناییشان در آن سنین به کار اشتغال داشتند ومعمولا مشاغل پدررا پیشه می ساختند مثلا اگر کسی پدرش نجار بود اوهم از همان ابتدا درکنار پدر به یادگیری شغل پدر مبادرت می ورزید یا دختران به قالیبافی ویا کارهایی که بیشتر به عهده مادران بود اشتغال داشتند درسال 1307 همزمان با شهرضا که نزدیک ترین شهر به روستای اسفرجان است اولین مدرسه به سبک آموزش وپروش جدید آغاز به کارکرد مدرسه هاتف درمنزل آقای علی اکبر اعتضادی در محله میان با دو کلاس با 14نفر دانش آموز وبا مدیریت شخصی به نام ناطقیان که اهل اصفهان بود ویک خدمتگزار کارخود را آغاز کرد درسال 1309 مدرسه مذکور4کلاسه شد تاسال 1310 که آقای علی اصغر ایرج که در آن زمان معلم بود به استخدام رسمی آموزش وپرورش در آمده بود به عنوان مدیر مدرسه هاتف اسفرجان درمحل جدید که قبلا حسینیه بود ومراسم مذهبی عزاداری در آن برگزار میگردید با 4کلاس و36نفر دانش آموز بکار ادامه داد درسال1315دبیرستان کاوه به مدیریت آقای ایرج راه را برای ادامه تحصیل دانش آموزانی که پس از فراغت از تحصیل برای ادامه تحصیل مجبوربودند به شهرضا یا اصفهان بروندویا ترک تحصیل نمایند بازکرد تاسال 1344آقای ایرج مدیر دبستان هاتف که6کلاس داشت ودبیرستان کاوه اسفرجان بود که دراین سال نامبرده با34سال سابقه خدمت به فرهنگ و آموزش وپرورش روستای اسفرجان بازنشسته شد وسرانجام در سال 1380 باسابقه ترین فرهنگی استان اصفهان در سن 104سالگی به رحمت ایزدی پیوست روانش شاد باد
بانو اباذری در سال 1318 در خانوادهای مذهبی بدنیا آمد
بانو اباذری در سال 1318 در خانوادهای مذهبی بدنیا آمد پدر ایشان میزرا علی محمد اباذری کشاورز بود که خود از راه کشاورزی امرا معاش می کرد ایشان در سال 1336 با حیدر علی فاضل ازدواج نمود که حاصل ازدواج سه پسر ویک دختر بود که فرزندان آن همگی فرهنگی هستند در منزل علی محمد از دوران کودکی روضه برپا بود و روحانیون سر شناس نظیر حاج اقا فضل اله حجازی و اخوانش در روضه شرکت ومنبر می رفتند و منزل ایشان محل روضه های هفتگی بود وبانو اباذری وخواهرش در این روضه ها کمک می کردند وروضه های امام حسین برکت خاصی به زندگی انها داده بود بانو اباذری با توجه به اینکه شوهرش در دوران کودکی بیمارشده بود بار خانواده را هم به عنوان پدر و هم به عنوان مادر به عهد گرفت و در آمد پایین توانست فرزندانش را به مدارج عالی برساند یکی از فرزندان ایشان علیرضا فاضل متولد1341 که از پایان دوره ابتدایی علاوه بر تحصیل در بازار نیز به کسب تجارت می پرداخت و در تابستان نیز به کارگری مشغول بودعلیرضا فاضل با خانواده بزرگوار و زحمت کش شادروان مشهدی عبدالرسول خان احمد آشنا شد و با یکی از دختران ایشان که از فرهنگیان شریف بود ازدواج کردپدر خانم ایشان از متدین و زحمت کشان محله سرتحت ولی عصر غربی بود که حاصل ازدواج یک دختر به نام نفیسه و یک پسر بنام محمد مهدی فاضل که اولی در بانک تجارت و دومی در آخرین سال تحصیل در دبیرستان شاهد امام خمینی می باشد علیرضا فاضل بیش از دو دهه در منطقه دهاقان مشغول تدریس بود و پس از آن به شهرضا منتقل شد و در زمان ریاست محمد حسن سنایی به کارشناسی پشتیبانی منتقل شد و در این زمان زحمات زیادی در زمینه استخدام فرزندان فرهنگی انجام داد بگونه ای که بالای100 نفر از فرزندان این خطه به استخدام اموزش و پرورش در آمدند تلاش وصف ناپذیر ایشان در جذب بودجه برای فعالیتهای عمرانی و پرورشی مثال زدنی بودویکی دیگر از فرزندان ایشان حبیب اله فاضل نیز به تاسی از برادر خود و ناچارا در سن کودکی به کار و کارگری پرداخت و از سن 11سالگی علاوه بر درس خواندن چند سالی در مغازه شادروان زنده یاد رمضانعلی نادری کار می کرد مرحوم نادری از افراد متدینی بودکه مسئول شورای شهر و کارمند مخابرات و جز سرشناسان شهر بود دیگر فرزند بانو اباذری مرتضی فاضل متولد1354 که ایشان نیز تا سطح دکتر در بهترین دانشگاه علامه پذیرفته و مدرک دکتر ای مشاوره را کسب نمود تولد مرتضی در سال 1354 تقریبادر زمانی رخ داد که ناملایمات زنگی تقریبا کوتاه شده بود یکی دیگر از فرزندان بانو اباذری فاطمه فاضل بود فاطمه نیز به تاسی از برادرانش شغل معلمی را انتخاب نمود و با یکی از سادات بزرگوار سمیرم بنام سید ملک
قایم مقامی ازدواج نمود که حاصل ازدواج 3 فرزند دو دختر و یک پسر که پسر ایشان دانشجوی فوق لیسانس مشهد و خواهرش دبیر ورزش و اخرین آنها دانشجوی کاشان می باشد حبیب اله فاضل از سال 1352همزمان با تحصیل در مدرسه راهنمایی کورش به کار نیز مشغول بود بطوری که در فواصل سال هایی که سن ایشان کمتر از 11 سال بود تدریس به فرزندان شادروان رمضانعلی نادری را برعهد ه داشت و تا زمان اخذ دیپلم علاوه بر تحصیل مشغول کارگری بود از مهمترین استادان بنایی که با او بودند آقایان حاج رضا خاکسار برمکی –عوض کاردی برادران کافی و اخوان باقی بودندو شغل کارگری تا زمان اخد دیپلم ادامه یافتاو این دوران را از سخت ترین دوران زندگی خود یاد می کند در فواصل دهه 1350با کمک استاد شیرافکن و با مساعدت عموی بزرگوارمان اولین حاج جتبی صدرایی خانه تازه ساز با فروش باغی که از ارثیه پدر بزرگوارمان به ارث رسیده بود ساخته شده این خانه با کارگری دونفر از متدین محله مان آقایان سیدیداله سیدی فر و مشهدی کریم در مدت سه ماه ساخته شد و یکی از بهترین آرزوهایمان جامه عمل پوشید استاد عزیز و بزرگوارمان استاد مظاهر بصیرت نیز علاوه بر استادی در دبیرستان و راهنمایی کمک زیادی در تربیت فزندان داشت وی فردی مقید سخت کوش و دلسوز بود پس از اخد دیپلم تجربی با مشقات زیاد در سال 1361 بلافاصله در تربیت معلم شهید رجایی اصفهان قبول شد و پس از دو سال تحصیل در این راهی شغل معلمی شدم د ر سال 1372 با خانوادهی مذهبی متدین که یکی از کارکنان زحمت کش دلسوز شهرداری بود آشنا شد اسماعیل گلابی ( ناظری ) و با یکی از دخترانش که از دانشجویان ممتاز بودازدواج کردم که ایشان جز فرهنگیان شریف نفرات برتر استان در رشته مشاوره بودند حاصل ازدواج دو دختر به نام فهیمه و فرنیا که اولی فوق لیسانس دانشگاه تهران و دومی کلاس هشتم دبیرستان دوره اول حضرت معصومه شاهد منطقه 7 تهران میباشد حبیب اله فاضل پس از یک دهه تدرس در آموزش و پروش ناحیه 2 اصفهان به 80 کیلومتری جنوب اصفهان منتقل شدم و پس از یک سال مسئول دبیرخانه آموزش پرورش و کارشناس روابط عمومی و فرهنگی و هنری منصوب شد نزدیک دودهه در قسمت های مختلف آموزش و پرورش بود در این زمان بیش از 40 ویژه نامه برای آموزش و پرورش چاپ نمود و عکس هزاران دانش آموزان را در روزنامه هاچاپ کرد تا اینکه در سال 1387به دبیرستان شهید زمانی منتقل شد با سمت معاون پرورشی انتخاب شد و در همان سال به عنوان سرگروه پرورشی شهرستان و استان انتخاب شدکه 2 سال طول کشیدو سپس به افتخار بازنشتگی نایل شد و پس از آن مدت 5 سال بعنوان معاون دبیرستان غیر دولتی افق شغول کار شد و سپس راهی تهران شدو در دو دبیرستان شاهد جواالائمه و شهید مظلوم مشغول تدریس هنر و پیام آسمانی شدکه آقایان رضا طایفه خانی و حمید پیرانی و دکتر محمد ابراهیم علی نژاد نقش مهمی در تدریس ایشان در این مدارس داشتند