در دل آتش و دود

آی  ای آب ، ای آب ،ای آب

پس چرا سرد و خاموش هستی

ای فرات ، ای همیشه خروشان

خسته و تشنه کامند گلها

باغ را باز آبی بنوشان

پشت نیزاری از نیز ه وتیغ 

آن طرف ، دشمنان بی شمارند

این طرف در دل آتش ودود

کودکان تشنه د ر انتظارند

پای آن نخلهای پریشان 

اینک افتاده از پا علمدار 

زود برخیز و دستی بر آور 

مشکی از موج بر دوش بگذار

آب ، ای آب ای آبی پاک

سوی لب تشنگان زود بشتاب

سوخت از تشنگی جان آنها

زود بشتاب بشتاب   ای آب

شاعر بیوک ملکی

آهنگ ساز ناصر کلامی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.