چی از خاطرات یکی از خاطرات خیلی بد در زمانی که در آموزش و پرورش بودم اتفاق عجیبی افتاد آقای ........... مسئول روابط عمومی ایشان جلسه تشکیل داد و تمامی همکاران اداره حضور داشتند ابتدا خودش بدون مقدمه در رابطه با فعالیتهای دبیرخانه بینظمی ان هر آنچه دلش خواست گفت و سپس همکاران نیز یکی یکی در رابطه با دبیرخانه صحبت کرد حتی کسانی مانند آقای ..... مسئول امتحانات آقای ........ معاون آموزشی نیز انتقاداتی داشتن و صحبت کردن آقای ......تازه ابلاغش را زده بودند هنوز جوهر ابلاغش خشک نشده بود آیا آقای ..... معاون آموزشی هنوز بعد از یک سال از نشستن کرسی معاون آموزشی ارجاع نامهها را اشتباه میداد در این جلسه تمامی کارهای اداره بدون مشکل بود ۲۰۰ واحد اموزشی و بیش از ۲۰۰۰ فرهنگی هیچ مشکلی نداشتند فقط همه مشکلات مربوط به دبیرخانه بود من هر وقت ان خاطره را به یاد میآورم افسوس میخورم که چرا حرفی نزدم و یا لااقل استعفا ندادم و از اداره بیرون بروم وابستگی انسان به شرایط موجود باعث میشود هر کس هر حرف نامربوطی را بزند این بود یکی از خاطرات بد و یا خیلی بد من