چی از خاطرات یکی از خاطرات خیلی بد در زمانی که در آموزش و پرورش بودم اتفاق عجیبی افتاد آقای ........... مسئول روابط عمومی ایشان جلسه تشکیل داد و تمامی همکاران اداره حضور داشتند ابتدا خودش بدون مقدمه در رابطه با فعالیتهای دبیرخانه بینظمی ان هر آنچه دلش خواست گفت و سپس همکاران نیز یکی یکی در رابطه با دبیرخانه صحبت کرد حتی کسانی مانند آقای ..... مسئول امتحانات آقای ........ معاون آموزشی نیز انتقاداتی داشتن و صحبت کردن آقای ......تازه ابلاغش را زده بودند هنوز جوهر ابلاغش خشک نشده بود آیا آقای ..... معاون آموزشی هنوز بعد از یک سال از نشستن کرسی معاون آموزشی ارجاع نامهها را اشتباه میداد در این جلسه تمامی کارهای اداره بدون مشکل بود ۲۰۰ واحد اموزشی و بیش از ۲۰۰۰ فرهنگی هیچ مشکلی نداشتند فقط همه مشکلات مربوط به دبیرخانه بود من هر وقت ان خاطره را به یاد میآورم افسوس میخورم که چرا حرفی نزدم و یا لااقل استعفا ندادم و از اداره بیرون بروم وابستگی انسان به شرایط موجود باعث میشود هر کس هر حرف نامربوطی را بزند این بود یکی از خاطرات بد و یا خیلی بد من
زمانی که میخواستند اسم پژوهش سرا را انتخاب کنند جلسه شورای نامگذاری در اداره تشکیل شد مدیر پژوهش سرا آقای باقی بود ایشان علاقه زیادی داشت تا نام دکتر حسابی بر این آموزشگاه و پژوهش سرا گذاشته شود و من نیز علاقه داشتم نام غلامرضا طاهر زینت بخش این پژوهش سرا باشد ایشان به واسطه مدیر بودن همه را مجاب نمود تا نام دکتر حسابی گذاشته شود و ما هم درخواست دادیم که از سه اسم یکی هم نام استاد طاهر باشه جلسه قبولدار شدکه ردیف دوم نام استاد غلامرضا طاهر باشد و نام سوم استاد ریحان قرار داده شد صورتجلسه تنظیم کردیم ولی با کمک استاد مسعود تاکی توانستیم مطلبی را برای استان در رابطه با استاد غلامرضا طاهر اعلام کنیم و با همکاری آقای وزیریان مسئول روابط عمومی اداره کل و آقای محمدحسین سبزواری مسئول کارگزینی و مسئول حسابداری آقا مسعود قدوسی تلاش کردیم تا در استان نام غلامرضا طاهر تایید شود و خوشبختانه نام این استاد بزرگوار بر پژوهش سرا قرار گرفت زمانی که قرار شد پژوهش سرا افتتاح گردد آقای دکتر سنگری از اساتید تهران در جلسه حضور پیدا کرد و چون ارادت زیادی به استاد غلامر داشت هم دست استاد طاهر و هم آقای ........ مدیر پژوهش سرا را به خاطر ااین نتخاب بوسید البته آقای سید مهدی فاطمی در کنار بنده نشسته بود و با تعجب به من اشاره کرد و گفت شما سرخیر این کار شدید خود استاد غلامرضا طاهر را در زمان افتتاح به مرکز پژوهش سرا آوردیم و خود ایشان پژوهش سرای خود را افتتاح نمود البته ما در سه نوبت یکی در زمانی که آقای یزدان پناهی مسئول اداره خدمت ایشان رسیدیم با جمعی از اساتید یک نوبت هم در زمان آقای سید مهدی فاطمی مسئول آموزش و پرورش خدمت ایشان رسیدید و آخرین نوبت نیز در زمان افتتاح پژوهش سرا خدمت ایشان رسید
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
محمدامین نقی زاده
علیرضا فاضل
احمد ماهر
احمد ماهر
غلامرضا طاهر
مسجد بنی هاشم
استاد غلامرضا طاهر در سال ۱۳۰۷ شمسی در قمشه(شهرضا) متولد شد و در سال ۱۳۳۷ در رشتهی معقول و منقول از دانشگاه تهران با مدرک لیسانس فارغالتحصیل گردید. ایشان مدت ۳۰ سال دبیر دبیرستانهای شهرضا بودند و چون اهل مطالعهی مستمر و تحقیق بودند با نوشتن نقدهای دقیق و مقالات عالمانهی خویش در مجلات ادبی آن زمان چون یغما و راهنمای کتاب و یادنامههای بزرگان و پس از انقلاب اسلامی در مجلات آینده و پژوهشنامهی آستان قدس رضوی، در جامعهی دانشگاهیان به عنوان محققی دقیق، شهرت یافتند. چنان که زمانی مرحوم دکترخانلری، شرایط انتقال ایشان را از آموزش و پرورش به «بنیاد فرهنگ ایران» فراهم و میسر کردند و این مرد، تنها دو روز در آن بنیاد به سر برد ولی چون روحیهی خویش را با حال و هوای تهران مساعد ندید. یک سر از بنیاد فرهنگ بیرون آمدند و به زادگاه خود برگشتند و همیشه از این که بدون خداحافظی با آقای دکتر خانلری، آن جا را ترک کرده بودند، خود را سرزنش میکردند.
البته اگر به دیدهی انصاف بنگریم از عوامل مهم توفیق آقای طاهر در عرصهی تحقیق و تصحیح متون، همت بلند و یاری بیدریغ بزرگ مردی مرحوم ایرج افشار بود. چه، تهیهی اکثر نسخ خطی مصححات استاد طاهر و آسان کردن مراحل چاپ آنها به همت و پایمردی ایشان میسر می شد.
استاد طاهر در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۷۷ دچار عارضهی سکتهی مغزی شدندو دراین زمان که دربستر بیماری بوداند جز چند لحظهی مقطع در روز، به جز مطالعهی قرآن کریم، حوصلهی مطالعهی کتاب و نشریه ی دیگری رانداشتند. ایشان پس از سالها رنج بیماری دراردیبهشت ماه سال۱۳۹۰دارفانی را وداع گفتند.
معرفی آثار استاد طاهر
۱) تصحیح قانون ادب ، لغت نامه ی عربی به فارسی، تألیف حبیش تفلیسی- از دانشمندان قرن ششم- در سه جلد: چاپ بنیاد فرهنگ ایران در سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ شمسی.
۲) تصحیح لطایف الحقایق تألیف خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی در دو جلد چاپ کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۵ شمسی.
۳) تألیف فرهنگ لغات طبی یونانی در کتابهای فارسی چاپ مرکز نشر دانشگاهی، تهران در سال ۱۳۷۴٫
۴) ترجمهی رمان اللقاء به قلم میخائیل نعیمه به فارسی، آماده ی چاپ.
۵) ترجمه ی رمان الیوم الاخیر به قلم میخائیل نعیمه، آمادهی چاپ.
۶) آقای طاهر، پنج داستان کوتاه هم از عربی به فارسی ترجمه کردهاند که در مجلهی یغما از سال ۲۲ تا سال ۳۱ انتشار این مجله مندرج است.
۷) این آثار جز چهل (حدودا) مقاله و نقد وزینی است که در نشریات مختلف ادبی و یادنامهها از ایشان به چاپ رسیده است. از سال ۱۳۵۳ دانشگاه اصفهان از استاد طاهر دعوت به همکاری کرد که تا عهد انقلاب اسلامی (۱۳۵۷) این همکاری ادامه یافت. پس از تأسیس دانشگاههای آزاد اسلامی، ایشان در دانشگاههای واحد دهاقان، نجفآباد، شهرضا و نیز دانشگاه پیام نور شهرضا به افاضه مشغول بودند.
استاد احمد ماهر شخصیت عجیبی بوده وقتی وارد مدرسه میشد همه به او احترام میگذاشتند و تواضعش بسیار زیاد بود و همیشه سراغ همه افراد مدرسه را میگرفت یادم هست تازه من به روستایی هونجان رفته بودم وقتی به مدرسه آمد بقیه معلمان خیلی به او احترامی گذاشتند و خیلی مورد محبوبیت معلمان بود بعد از بازنشستگی وارد اداره بهزیستی شد و منشا خدمات خوبی بود ایشان تعریف میکرد میگفتند یک فرد خیر را چندین بار آوردیم تا قطعه زمینی را به بهزیستی اهدا نماید و هر بار کار انجام نمیشد تا اینکه یک روز چه در دفتر بهزیستی با این خیر بودیم یکی از بچههای بهزیستی آمد کنارش و با اشاره به او گفت نه خودخوری نه کس دهای گنده کنی به سگ دهی این فرد تا این مطلب را شنید گفت زنگ بزنید به خانه و سند آن ملک را توسط خانمش بیاورند گفتیم خودتان بروید بیاورید گفت نه می ترسم دوباره شیطان مرا گول زندو به بهزیستی ندهم یکی از تعاریف زیبای ایشان این بود که یکی از بچهها بهزیستی پیش او رفته بود و به او هشدار داده بود که فردا دیواری در بهزیستی �و میریزد ما توجهی به حرف او نکردیم و به خاطر اینکه ناراحت نشود یک بشکه ۲۲۰ لیتری را کنار دیوار گذاشتیم فردای آن روز دیوار فرو ریخت و ما تعجب کنان به صحبت این کودک مات و مبهوت شدیم
در سالی که بنده سال سوم دبیرستان رشته تجربی بودم آقای عبدالحسین جعفرپور معاون دبیرستان بودم نسبت به این حقیر بسیار لطف و ارادت داشتم و با اینکه ثبت نام نکرده بودم در دبیرستان ولی هیچگاه به روی مبارکش نمیآورد و بودندکسانی که ثبت نام کرده بودند و آنها را به دلیل بیانضباطی اخراج میکرد بعد از بازنشستگی نیز بسیار به من و برادرم محبت میکرد و هرگاه که در خیابان یا کوچه و بازار میدید بسیار سراغ اقوام و خویشان � میگرفت و بسیار انسانی بود و در هر زمان که ایشان را میدیدیم حداقل ۲۰ دقیقه به احوالپرسی و مسائل دیگر میپرداخت این اواخر در دانشگاه آزاد کار میکرد و خیلی خوشحال بود این استاد بزرگوار در کنار دبیرانی چون استاد غلامرضا طاهر استاد کفیل بود که در اون زمان استاد طاهر مدیر آموزشگاه بودیادش گامی